شعری از فرزانه کرمی
تقدیر من
جایی
قبل از چهل سالگی تمام شده است
من که بیشتر از سهم خودم
همیشه به اکسیژن نیاز داشته ام
برای سوختن اشک هام
در این شومینه
فرصت های غنیمت شمرده را
از تخته ام پاک کرده ام
نامم را
مثل مراسم سیاهی لشکر زده ای
گاهی باید کنار بزنم
مه را کنار بزنم
روسری و این طره ی مو را کنار بزنم
جایی میان خطوط
وسط مرز دو کشور همسایه
کانال سوئز
پوستم را کنار بزنم
جوی باریکی از خون دماغم را کنار بزنم
من جای شومی از این سرنوشت
که نه می توانم جلوتر بروم
نه برای بازگشت
دستور عقب نشینی گرفته ام
در این خاکریز
پروانه ای هستم که باید
برای دیدن تو شب را کنار بزنم