شاعر با امکانات گسترده ی زبان می تواند راه رسیدن به غایت شعر را آسان تر برابر مخاطبان خود قرار دهد. و او را وادار کند که در جستجو های خود سریع تر به ضلع سوم حرف برسد.
شاعران حجم با تجربه و مهارتی که در خلق فضا و کارکرد کلمه در ساختمان شعراز خود به جا می گذارند. توجه خود را معطوف به بُرد معنایی آن سوی کلمه می کنند. که دیداری نیست. تکوین تصویر در این قلمرو تفاوت دارد با تصویری که شاعر ، به صورت تجسمی در شعر به کار می برد.
شاعران حجم تصویری در دل تصویر و موقعیتی در دل موقعیت خلق می کنند. تا در تجمع تصویردر یک قطعه شعر به بُعد سوم حرف های نگفته برسند! نوع نگاه در این حوزه متفاوت است با نگاهی که روی سطح اشیا توقف می کند.
شاعر حجم با این بُعد از نگاه به کار برد کلمه در زبان می رسد . چون رفتار با زبان را از طریق تصویر های ماورایی تجربه کرده است. چنین طرز رفتاری با کلمه شعر را به سمت معماری قطعه هدایت می کند.
وسعت دادن به جهان واژه ها سهمی است که شاعر در آفرینش و خلق شعر از خود به جای می گذارد . چون فاصله ی بین واقعیت مشهود و ماورای آن را به خوبی درک کرده است .و به درک هماهنگی زمان و مکان ، حرکت و سرعت ، طنین و هماهنگی حروف رسیده است. حتی به معانی تازه تر برای کلماتی که حامل معنا نیستند.
موج نو ، شعر سپید ، موج سوم و شعر حجم . نمونه های بارزی هسستند که منتقد را به شناخت ساختار زبان، فرم، نوع بیان و درک آهنگ کلمه، موسیقی و ریتم درونی قطعه می رساند. تا شباهت ها و تفاوت های آن ها را مورد بر رسی قرار دهد.
شاعر حرفه ای کسی است که قلمرو کلمه و رابطه آن را با زبان بشناسد. تا راهی به درون شعر باز کند. و در گذر از سطح و با استفاده از ابعاد سه گانه زمینه را برای پرش های ذهنی آماده کند. تظاهری یگانه بی آن که به غرض و هدفی آلوده شود. چون شعر زمانی وسعت و بیکرانگی خود را از دست می دهد که ارجاعی به بیرون از خود داشته باشد.
پرداختن به ساختمان درونی قطعه و معماری دادن به مصراع و تصویر ها در قلمرو فرم به نوع نگاه شاعر جسارت می آموزد .و زبان را وسیله ی رسیدن به بُعد سوم حرف می کند.
ارزش نمادین هر پدیده ای در جایگاه خود از یک مفهوم نسبی بهرمند است . که نمودی از نیاز های شاعر محسوب می شود . و در باز نگری تفکر شاعر روی پدیده ها اثر مستقیم دارد. زیرا فضای داخلی همه ی معماری ها باز تاب جهان بینی شاعر است.
و شاعر با انتخاب آگاهانه ی لغت در چنین فضائی خواننده را دچار حیرت می کند. و این اتفاق در فضائی می افتد. که شاعر مجهز به دانسته های زبان شناسی باشد.
خلق ترکیب های کلامی در آفرینش شعر اثر بیشتری در ذهن مخاطب دارد. هماهنگی و تناسب واژگان در مصراع، ارتباط کلامی را محکم. وحرکت شعر را بیشتر می کند. و جستجوی شاعر را در رسیدن به معانی دلخواه سرعت می بخشد.
سرعت خیال در توالی تصویر ها با کارکرد هجا، واژه و جای آن در مصراع، عمده ترین وجه شکل گیری شعر در جایگاه مناسب محسوب می شود .
استقرار اشیا در روابط بیرونی موجب می شود که تعاملی بین آن ها ایجاد گردد . شاعری که با مکانیزم ذهنی آشنا است. عرصه را برای باز آفرینی تصویر ها و خلق فضا ها به ویژه معماری کلام در ساختمان قطعه و ترکیب های خیال انگیز آماده می سازد.
تاویل متن به زبان و جهان شاعر معنا می دهد. در این جا قدرت تصویر در شعر قلمرو متن را اداره می کند. کار شاعر روائی دیدن تصویر نیست . ایجاد فاصله های ذهنی در قدرت متن است. سرعت در شکار لحظه ها است. در یافت تازه در بافت کلام ، از نگاه به ذهن و از ذهن به زبان،
به اعتبار همین دیدگاه هرشاعری می تواند در بیان مفاهیم و مضمون های جدید موفق عمل کند. و آگاهانه زمینه را برای تدارک نوعی از نگاه برای قرائت جدید از شعر فراهم سازد.
بلور انگشتر
سکوت انگشت را
به قانون رود می دهد
تا ادامه ی شفاف دشت
عطر نخستین عشق را
در هوا
منتشر کند
+
تا شکوه سیب
از بوی عطر تو
بالامی رود
نیمروز وقت
همزاد خفته اَت را
در پلک های بسته
بیدار می کند
+
تا شکوه سیب
از بوی عطر تو
بالامی رود
نیمروز وقت
همزاد خفته اَت را
در پلک های بسته
بیدار می کند
+
تصویر کدام صورت
در هوای آینه
پرت می شود
که آینه شکل شعاع درهم
در شیب سنگ می نشیند
در این دم آخر