رفتن به بالا

  • «مرجع تقلید ِ زندگی، مرگ است»

    . . . رمق اگر باشد، جان اگر باشد، حرف‌ها دارم. من کلمه را دوست دارم آنقدر که همه چیز را کلمه می‌بینم. شهر برایم کلمه است. خیابان‌ها کلمه است. زندگی کلمه است. پدرم کلمه است. مادرم…قوت لایموتم کلمه است. اما اما اما این روزها هرروز میان مرگم. میان روز مرگی… نام‌های بسیاری می‌شناسم که دیگر نیستند و نام‌های بسیاری می‌شناسم که دیگر بود و نبودشان فرقی نمی کند. گویی ...
  • مرزهای ثبات و تحول در شعر پس از نیما

    . . آوانگارد یازده / کارنامه‌ی ادبی اسماعیل نوری‌علا . . . . . ادبیات معاصر ما دوره‌های تحول و ثبات را در دهه‌های مختلف تجربه کرده‌ است. این تجربه‌ها به ما نشان می‌دهند که در بسیاری از موارد فارغ از تأثیر و تأثرهای اجتماعی بسیاری از اتفاقات و تحولات قائم به شخص بوده‌ است و اشخاصی در جریان‌سازی یا جریان‌شکنی‌ها نقشی فراتر از محیط داشته‌اند. در میان ...
  • شعرهایی منتشر نشده از اسماعیل نوری‌علا

    مراقب کلاغ ها ادامه داده‌ام سفری را که در زمان و مکانی معين آغاز شد اما زمان و مکان به سرآمدن‌اش را تنها آيندگان خواهند دانست درست وقتی که قرار است من آويخته از ستاره و تکيه داده به ماه تماشا شان کنم که آزادی مرا به سوگ نشسته اند. شتابان آمدم و خرامان می‌روم با ثانیه شمار نفس‌ها و گردش خونی که نمی‌داند چرا می‌گردد. سفرم کتابی پر ورق شده با فصل‌هائی که ...
  • شعــر جهان/ پل سلان‌ با ترجمه‌ی زلما بهادر

    . . . . . . پل سلان Paul Celan یکی از بزرگترین و مهم‌ترین شاعران آلمانی زبان (۲۳ نوامبر ۱۹۲۰ تا ۲۰ آوریل ۱۹۷۰) در کشور رومانی و در خانواده‌ای یهودی متولد شد او در سال ۱۹۳۸ برای تحصیل در رشته‌ی پرشکی به پاریس رفت اما قبل از اتمام جنگ‌جهانی دوم به رومانی بازگشت.او در طول دوران جنگ او مجبور شد تا به مدت ۱۸ ماه در اردوگاه‌‌ کار اجباری نازی ها کار کند‌، و والدینش ...
  • سخن سردبیر

    . . «چالنگی از آن ابرها بود که نبارید!». ویژه هوشنگ چالنگی . . خودش گفته بود: « از ابرها آن تکه که تویی نخواهد بارید» از زمان انتشار زنگوله تنبل به بعد، برای نسل من هوشنگ ‌چالنگی زنده شد. نه این که نشناسیم؛ اما حالا چیزی جلو دستمان بود که می‌فهمیدیم چرا شاملو این جوان را در «خوشه» می‌ستوده و به نقل از این و آن او را آبروی شعر فارسی می‌دانسته است. کتاب را که ...
  • سخن سردبیر

    . . راه‎‌ های بی‌رهرو (ویژه هـــرمز علی‌پور) . با تنش گرم، بیابان دراز مرده را ماند در گورش تنگ ... (نیما) این که می‌نویسند «راهشان پر رهرو باد» حرف گزافی بیش نیست. نه اینکه بد باشد؛ نه! ابدا! اما بیهوده است؛ محال است؛ در طول تاریخ هنر و ادبیات اصلا برای جریان‌های اصیل هیچوقت رهرو آنچنانی نبوده است؛ شاید اصلا اگر رهروش زیاد می شد، اصیل نمی‌شد. چیزی که عمومی ...
  • سه اپیزود از ازرا پاوند/ برگردان: زلما بهادر

    سه اپیزود از ازرا پاوند/ برگردان: زلما بهادر سرود آزادی ا من فکر می کنم این جام شیطان است و چون فکر می کنم جام شیطان است خودم را در رنگ های چینی جا می گذارم خودم را در رنگ های چینی جا گذاشته ام خودم را... این‌جا جا ... || باد می وزد بر فراز گندم زار با سقوطی نقره ای در نبردی از فلز من صفحه های طلایی را   می شناختم  می دیدم که ذوب می شوند   بالای سرم  من جای سنگ ...
  • سه شعر از زلما بهادر

     سه شعر از زلما بهادر پیشخوان دکه   در گوشه ی نازکی از جهان درختی بی ثمر جنازه ی آویزان پرنده ای را به اورژانس رسانده و با شنیدن اخبار مرگ در اقدامی غیر منتظره خودسوزی کرده است... صفحه ی حوادث امروز سیاه تر از همیشه بر پیشخوان دکه ضمیمه می شود آگهی های استخدام در جیب های خط خطی باد کرده اند و باد موسمی در گوش های شهر عربده می کشد لالایی مادر رو به خاموشی است و ...