یادداشت سردبیر/عید نوروز من آنست که بینم رویت!

ندیدم. با همهْ ندیدن‌های این سال چه کنم. ندیدم یا نخواستم که ببینم؟ آیا می‌شد چیزی را که همه‌جاست ندید؟ بعضی چیزها آنقدر به چشم می‌آیند که ندیدنی می‌شوند. مثل روشنی، که از بس که هست، ندیدنی می‌شود. ما سالی را بین دیدن و نادیده گرفته شدن گذراندیم… و زنده‌ایم هنوز!در سالی که گذشت میل […]

یادداشت دبیر داستان/ حبیب پیریاری

. . . قصه‌گوی نسلِ جان‌سخت مطالب این شمارۀ آوانگاردهای داستان از چند ماه پیش آمادۀ انتشار بود و ناگفته می‌دانیم که چه چیز مانع ما در انتشار این شماره بوده است. در هنگامه‌های فراگیر اجتماعی، مخرج مشترک‌هایی غیر از ادبیات – وکلاً هنر – در جامعه شکل می‌گیرد. و این طبیعت آدمیزادی است. آدمی برای زندگی […]

دوران ما، دوران شکوفایی ادبیات داستانی است/ گفت‌وگوی «حبیب پیریاری» با «صمد طاهری»

. . . . امروزه از یک‌سو با بحران مخاطب مواجهیم و تیراژ پایین کتاب نسبت به جمعیت، و از سوی دیگر با افرایش چشمگیر تعداد نویسندگان، در سطوح مختلف. به نظر شما چگونه است که جامعه‌ای علاقمندان به تولید یک محصول را فراوان دارد ولی مصرف‌کنندگان آن را کمتر از حد انتظارش؟ چند عامل […]

زخم روزگار/ فرهاد کشوری

. . . . . بررسی مجموعه داستان «زخم شیر» از صمد طاهری . . آشنایی من با آثار صمد طاهری با کتاب «هشت داستان» شروع شد. مجموعه‌داستانی که به همت زنده‌یاد هوشنگ گلشیری پا گرفت و منتشر شد. در آن کتاب از طاهری، داستان «کره در جیب» چاپ شده بود. داستانی که نویدِ حضور […]

جابه‌جایی رخداد «القاء شخصیت»/ حسین آتش‌پرور

. . . . . یادداشتی بر داستانِ کوتاه شکار شبانه اثر صمد طاهری داستانِ کوتاه شکار شبانه از  نظر  اغلب سازه‌های داستانی مثل رخداد، زمان، بستر و زبان، خطی است و خلاقیت نویسنده در  اجرا و معماری داستان  است که دیده می‌شود؛  اجرایی که از طریق رخداد  در  شخصیت‌سازی آن متمرکز می‌شود. پس می‌باید […]

کبودی‌های برزخ/ منصور مرید

. . . . . . یادداشتی بر رمان «برگ هیچ درختی» اثر « صمد طاهری » روی دامنه‌ها، روی لبه‌ی زخم­‌های روحمان، نی بکاریم و تاک پرورش دهیم. رنه شار طاهری روی زخم­‌هایمان خارشتر می­‌کارد. پشته‌­پشته. از این پشته‌­ها خارستان می‌­سازد تا یادمان نرود که دیار ظلمت، خودِ ظلمت است. بنیامین می­‌گوید: «این که […]

روایت تاریکی، داستان شرارت/ آرش ذوالفقاری

. . . . یادداشتی بر رمان کوتاه «پیرزنِ جوانی که خواهر من بود» از «برگ هیچ درختی» شروع می‌کنم، رمان کوتاه دیگری از صمد طاهری. سیامک، راوی داستان که با دانستنِ کشته شدنِ بوقلمونی که هر روز می‌دیده منقلب می‌شود، یا بعدتر با دیدن لاشه‌ی بوقلمونی در کنج حیاطِ میزبانشان از خوردن گوشتش امتناع […]