رفتن به بالا

  • برای منصور خورشیدی/ علی مومنی

    برای منصور خورشیدی/ علی مومنی   ديشب ميان خواب در ظرف ميوه ي يلدا ،كنار انار... يك ميوه ي جديد بود كه صاحب خانه انگار با برگ توي ظرف چيده بود با برگ ،نه با درخت... از آن درخت هاي خانه ي منصور جعفري خورشيدي كه هر سال يك ميوه ي جديد مي داد يك سال "پروانه هاي پراكنده" يك سال "آبي ناگهان" حالا ميان خواب تنها نشسته ام  با ظرف هاي پر ازميوه ي درخت هاي خانه ي منصور... با برگ ...
  • این شماره قرار ما با منصور بود؛ نیامد.

    این شماره قرار ما با منصور بود؛ نیامد.   منصور خورشیدی جایی نرفته بود؛ مانده بود اینجا میان صفحات حجم. باید ورقش می زدی تا می دیدی سطرها چطور از پاریس تا اشرف(بهشهر) جا خوش کرده اند.  ورق زدن منصور با سرعت ممکن نبود. باید می ماندی و آرام لابه لای کلماتش تمامیت شهودش را می جستی. وررق زدن منصور ساده نبود....بیماری خیلی زود با او اخت شد. آنقدر که هر چه کردم برنامه را طوری ...
  • خوانش شعری از منصور خورشیدی/ فرزاد میراحمدی

    خوانش شعری از منصور خورشیدی/ فرزاد میراحمدی   «از روایت بال­ های پرنده آرایش ناهموار در هوا روی بریدگی بازو خلاصه می ­شود وسط بسیار سیاره ­ها که پرت افتاده ­اند آن گوشۀ جهان آن­گاه هجوم هواها از ظلمت همیشه کنار صورت درهم ورق می­ خورد وقتی طول سکوت از صدا پر می­ شود»   ۱ – «از روایت بال ­های پرنده»: کسی که شاید مولف، اول شخص و سوم شخص غایبی ...