دو شعر از هانیه السادات نجفی

 

شعر اول:

 

مي سرايم غزلي

تا جهاني اش كنم رنگ چشمانت را

هيچكس سياهِ براق نديده جايي

اگر هم فرضِ محال

در سياهِ شبِ تار

به درخشندگيِ چشمِ تو چيزي يافت شد

بي گمان نگاهِ تو

افتاده ست به آن

انعكاسِ آن نگاهِ گيرا

حال بازتاب شده ست

 

شعر دوم:

ويرگول

علامت مكث است

در خودش جمع شده

مثل من

كه هروقت ميبينمت

مكث مي كنم

از خجالت

مچاله مي شوم

يك مكث بي انتها

كه برق چشمانت باعث آن است

 

 

اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید