رفتن به بالا
  • چهارشنبه - ۱۰ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۷
  • کد خبر : ۴۰۴۵
  • چاپ خبر : شعری از اؤغوز آتای ترجمه: سیناعباسی هولاسو

شعری از اؤغوز آتای ترجمه: سیناعباسی هولاسو

شعری از اؤغوز آتایIMG______________________________

ترجمه: سیناعباسی هولاسو

بیوگرافی

             اؤغوز آتای Oguz atay در ۱۲ اکتبر ۱۹۳۴ در اینبلو ،کاستامونودا ترکیه به دنیا آمد.پدرش جمال آتای نماینده مجلس بود. ۵ سال بیشتر نداشت که به همراه خانواده اش به آنکارا مهاجرت کردند. در سال ۱۹۵۱در مدرسه معارف آنکارا  و در سال ۱۹۵۷ در دانشگاه تکنیک استانبول تحصیلاتش را به پایان رساند.سه سال بعد به عضویت هیئت علمی دانشکده دولتی مهندسی و معماری در آمد. او در سال ۱۹۷۵ کتابی با نام توپوگرافی نوشت.

وی با مطالعه آثار ماکسیم گؤرگی، الیوت ، هرمان مرویل و هنری جیمز به شدت به ادبیات علاقه پیدا می کند.در بین تمام نویسندگان داستایوفسکی بیشترین  تاثیر را بر وی می گذارد.

او با « فکریه قوربوزلا» که در دانشکده آشنا شده بود ، ازدواج می کند. اما پس از شش سال زندگی زناشویی تصمیم به جدایی از همسرش می گیرد و دوباره با کتاب هایش وصلتی ناگسستنی می بندد. سرانجام اغؤز آتای در ۱۷نوامبر سال ۱۹۷۷ در ۴۳ در استانبول از دنیا می رود.

ترجمه ی شعری از او:

 

Ne olmek nefessiz kalmaktir

Ne de yasamak nefes almaktir

Yasamak : sevilmeyi hake den birine

Yasamini harcamaktir

نه مرگ ، بی نفس ماندن است

و نه زندگی ، تمامی نفس گرفتن

بلکه زندگی ، یافتن عشق در دیگریست

تا عمر را به یادش صرف کنی…

   

شعری از اؤغوز آتایIMG______________________________

ترجمه: سیناعباسی هولاسو

بیوگرافی

             اؤغوز آتای Oguz atay در ۱۲ اکتبر ۱۹۳۴ در اینبلو ،کاستامونودا ترکیه به دنیا آمد.پدرش جمال آتای نماینده مجلس بود. ۵ سال بیشتر نداشت که به همراه خانواده اش به آنکارا مهاجرت کردند. در سال ۱۹۵۱در مدرسه معارف آنکارا  و در سال ۱۹۵۷ در دانشگاه تکنیک استانبول تحصیلاتش را به پایان رساند.سه سال بعد به عضویت هیئت علمی دانشکده دولتی مهندسی و معماری در آمد. او در سال ۱۹۷۵ کتابی با نام توپوگرافی نوشت.

وی با مطالعه آثار ماکسیم گؤرگی، الیوت ، هرمان مرویل و هنری جیمز به شدت به ادبیات علاقه پیدا می کند.در بین تمام نویسندگان داستایوفسکی بیشترین  تاثیر را بر وی می گذارد.

او با « فکریه قوربوزلا» که در دانشکده آشنا شده بود ، ازدواج می کند. اما پس از شش سال زندگی زناشویی تصمیم به جدایی از همسرش می گیرد و دوباره با کتاب هایش وصلتی ناگسستنی می بندد. سرانجام اغؤز آتای در ۱۷نوامبر سال ۱۹۷۷ در ۴۳ در استانبول از دنیا می رود.

ترجمه ی شعری از او:

 

Ne olmek nefessiz kalmaktir

Ne de yasamak nefes almaktir

Yasamak : sevilmeyi hake den birine

Yasamini harcamaktir

نه مرگ ، بی نفس ماندن است

و نه زندگی ، تمامی نفس گرفتن

بلکه زندگی ، یافتن عشق در دیگریست

تا عمر را به یادش صرف کنی…

   

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه


۸ دیدگاه برای “شعری از اؤغوز آتای ترجمه: سیناعباسی هولاسو”

  • شنیدنی بود
    و از آن دست نوشته هایی بود که ارزش خواغندن داشت

    • سیناعباسی هولاسو says:

      سپاس بزرگوار

      این روزها تماشای زیبایی هم با این زندگی ماشینی که گریبانگیر ما شده است هم وقت می خواهد و دل خوش
      ما آرام آرام داریم خوشبختی های حتی کوچک اطرافمان را نیز فراموش می کنیم

  • cox gurmali
    ve
    okhomali
    خیلی دیدنی و خواندنی

    • سیناعباسی هولاسو says:

      سؤزلرده یرشمیر
      بیر گون گلر کی
      گؤزلریم
      بوتون سئوگیمین سررین
      آچاچاق
      “”””””””””””””””””””
      داخل حرف ها جا نمی گیرد
      یک روز می رسد که
      چشمانم
      راز تمامی دوست داشتن هایم را
      فاش خواهد کرد

      شعر از :
      سیناعباسی هولاسو

  • بااحترام- بسیارزیباوباارزش بود.
    سپاس ازانجام این کار کوتاه-بخصوص کار باارزش ترجمه..در ادبیات!پیروز باشید.

    • سیناعباسی هولاسو says:

      جناب م کیوان عزیز
      از اینکه سرزده سری به من زده اید سپاس
      مانا باشید
      به نظر حقیر ترجمه دیدن صداها و شنیدن رنگ های دنیاهای دیگری ست که ماها از آنها تنها به خاطر عدم زبان مشترک گاهی بی نصیب هستیم، و این ترجمه ها شاید پلی باشد برای اینکه بدانیم در آن سوی این مرزها چگونه می اندیشند
      آیا رنگ آسمان آنها نیز آبی ست؟
      آیا گل های داودی همان گونه است که ما داریم؟
      ترجمه برکه خاموش متنی نیست
      ترجمه زبان گویای واژه های غریبی ست که ناآشنایند

      زمستان—–۱۳۹۳
      روستای هولاسو

  • سیناعباسی هولاسو says:

    باران گرفت
    چترت را ببند
    آسمان برهنه به دیدارت آمده است
    خواستم برایت بگویم تنهایی ام چقدر است
    دیدم آینه ترک برداشت
    این روزها
    زمان با من خوب نیست
    پیچک های نیمه خشک روی دیوار
    پنجره های بیمار
    چشمانی بی فروغ
    برگرد
    تمام قصه همین بود
    در این سوی دنیا