جلال میرزا کریم
مترجم: م.سامال
سال 1935 میلادی در سلیمانیه متولد شد. سال 1993 میلادی در هولیر(اربیل) درگذشت. در سال 1992 میلادی مجموعه شعری از او به چاپ رسیده است به نام “راههای دور چشمهایمان“
———-
باورِ شهر
مترجم: م.ساماڵ
١
در جانی
در انسانی
در فوارەیِ خونِ جوانی
در ضجە و رنجِ دردی ناگهانی
انبوهی از اشياء دیدە شدند
بسیار بسیار تازە بودند
٢
برای ملت
مشعل
و روشنی راه بود
کاری کرد
کە خواب از هر چشمی برباید
و نور آن
راه بر بینوای شهر بنماید
تا بگذارد قدم در سختی راه
بە امید نان، زندەگی
و آسودەگی
٣
در جانی
در انسانی
در تاریکی روزگارانی
کە در آن اشک ترسید و لرزید
کە در آن پلهای سترگی فرو ریخت
کسی دیدە شد
کسی برای هر کس
کە زندەگی میخواست و بس
اما مرگ در کمیناش بود
آن یگانە سربلندی انسان
آن یگانە امید ایمان
جان و سر نهاد در راه وجدان
کسی دیدە شد
ناماش پیشمرگ کورد
زیر شلاق و شکنجە مرد
عشق کورد و کوردستان را
از یاد نبرد
٤
در عمق آسمانی
در آه چند شبانی
ماه روی مادر دیدە شد
ساکت و مات
اشک از چشمان آرام او
قطرە قطرە
فرو میریخت
برای نوزادی شیرخوارە
کە دشمناش سوزاندە بود در گهوارە
و آخرین خندەهای کودکانەی او
از نیزەی خونخوار میچکید
آسمان فرو ریخت
زمین لرزید
منارەی مسجد شهر افتاد
نماز قطع شد
خیس شد رخسار خداوند از شرم
کودکی کشتە شد
5
در فوارەی خون جوانی
در اوج گلولەبارانی
در چشمی درخشید شعلەی انتقام
و غرید بر سینەی دشمن
چشم زیبای دختری جوان
دختر چوپان
کە نامردی
درندەای
اشغالگری
سد کردە بر او راه
تا کام جوید
و فرو کند خنجراش در گلو آنگاه
در چشمی
چشم زیبای دختر کورد
انتقامی درخشید
نە یک بار… کە هزار انتقام
انتقام زخم خشم
زیر لگد، مشت، دشنام
منبع: ماهنامەی بدرخان، شمارەی ١٦٥، دور دوم، تیرماه ٢٧١٢ کوردی.