شعری از جیمز جویس ترجمه: مینو شهرستانی
جیمز آگوستین آلویسیوس جویس (۲ فوریهٔ ۱۸۸۲ دوبلین – ۱۳ ژانویه ۱۹۴۱ زوریخ) نویسندهٔ ایرلندی بود که گروهی رمان اولیس وی را بزرگترین رمان سده بیستم خواندهاند. اولین اثرش دوبلینیها مجموعه داستانهای کوتاهی است درباره دوبلین و مردمش که گاهی آن را داستانی بلند و با درونمایهای یگانه تلقی میکنند.
جویس در خانوادهای متوسط در دوبلین به دنیا آمد. در مدرسه و دانشگاه دانشآموزی با استعداد بود. در اوایل دههٔ سوم زندگی به اروپای قارهای مهاجرت کرد و در شهرهای تریسته، پاریس و زوریخ اقامت گزید. گرچه بخش بزرگی از زندگی او در بزرگسالی، بیرون از ایرلند گذشت، جهانِ پنداری او از دوبلین فراتر نرفت و شخصیتهای کتابهایش از اعضای خانواده، دوستان و دشمنان او در زمان اقامتش در دوبلین الهام گرفته شده بود. در زمان کوتاهی پس از انتشار اولیس، خود او این مساله را این گونه شفاف ساخت:
«در مورد خودم، من همیشه دربارهٔ دوبلین مینویسم. چرا که اگر بتوانم قلب دوبلین را تسخیر کنم، میتوانم وارد قلب تمام شهرهای جهان شوم.»
Dear Heart
James Joyce
Dear heart, why will you use me so?
Dear eyes that gently me upbraid,
Still are you beautiful — but O,
How is your beauty raimented!
Through the clear mirror of your eyes,
Through the soft cry of kiss to kiss,
Desolate winds assail with cries
The shadowy garden where love is.
And soon shall love dissolved be
When over us the wild winds blow–
But you, dear love, too dear to me,
Alas! why will you use me so?
دلبندم
چرا با من چنین می کنی؟
چشمانی که دوست می دارم
با نگاهی آرام مرا سرزنش می کنند
هنوز زیبایی
اما، آه
چگونه است
که زیباییت نهان است ؟
در میان هیاهوی نرم و لطیف بوسه ها
از میان آیینه ی زلال چشمانت
بادهای سخت و خشن
با فریادهای رعب آور
حمله می برند
بر باغهای مه آلود
جایی که عشق هست
و دور نخواهد بود
آن زمان
که تند بادهای وحشی
بر ما بتازند
و عشق
آرام آرام ناپدید گردد
اما، تو
عشق نازنین من
عزیز ترین عزیزم
حیف
چرا با من چنین میکنی؟