شعری از عبدالله پشیو (ترجمه ماجد نقشبندی)

 دكتر عبدالله پشیو (به کوردی: په‌شێۆ) در سال ۱۹۴۶ در شهر كوچك بیركوت از توابع استان اربیل كردستان عراق پا به دنیایی گذاشت كه بعدها در شعرهایش آن را مكان رنج، بی عدالتی و جرم عنوان كرد. پشیو دوران ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. تا دهه‌ی 1970 در کشورهای روسيه، ليبی و سويس زندگی را به دور از وطن سپری کرد. او درجه‌ی دکترای خود را در رشته‌ی زبان و ادبيات کردی از دانشگاه مسکو دريافت کرد.
اگر بخواهیم چهار ركن اساسی برای شعر معاصر كردی تعیین كنیم؛ بی گمان نام عبدالله پشیو یكی از چهار چهره‌ی شعری كردها است كه در كنار نام‌های دیگری همچون: شیركو بیكس، لطیف هلمت و رفیق صابر، بر پیشانی شعر معاصر كردی می‌درخشد و جایگاه بسیار قابل توجهی را به خود اختصاص داده و تأثیر منحصر به فرد و خاص خودش را هم بر جریان شعر كردی و حتی جریانات سیاسی و اجتماعی كردستان گذاشته است.

شعر :

پرچ

جار و بار … پرچت

به‌ تاوێک باران، به‌ ڕه‌شه‌بایێ

وا تێک ده‌چڕژێ،

وا ئاڵۆز ده‌بێ،

ده‌ڵێم : تا ماۆه‌…ئیتر دانایێ…

که‌ چی ئێواران که‌ هه‌ر من و تۆین،

به‌ چاۆلێکنانێ هه‌ڵده‌ڕژێ و دادێ،

دیسان، وه‌ک جاران، دابین ده‌بێت و

له‌ به‌ری ده‌ست و هه‌ناسه‌م ڕادێ.

زریان بۆ زریان،

تۆفان بۆ تۆفان به‌ جێ ده‌هێڵێ و

هه‌تا به‌یانی

نوقمی شه‌پۆلی به‌رامه‌ێ مۆرد و کنێرم ده‌کا

دانی پیا ده‌نێم:

هه‌رچی ده‌زانم له‌ فه‌لسه‌فه‌ێ ژین،

ئه‌ۆ فێرم ده‌کا!

ترجمه:

زلف

گه گاهی … زلفت
به بارانَکی، به باد ِ دَبور
چنان پریشان
وآشفته گردد
که می پندارم: نمی آرامد هرگزاهرگز

عصرگاه اما، که منم، و تو
به پلک زدنی، [بر شانه هایت] فرو ریزد و
دوباره چون قبل، آرامش گیرد
و رام می شود، به پیش ِ دستم،  پیش ِ نفسم.

باد را به باد
توفان به توفان، واگذارد و
تا سپیده دم
غرقم می کند
در موج ِ خوش ِ نکهت ِ آس و شمیم  ِ کُنُدر

دانه ای از آن مزه می کنم:
از زندگی و از فلسفه اش
آنچه را باید،
می آموزدم!

مترجم:

ماجد نقشبندی

 1352 /سنندج

 مهندسی کامپیوتر/ دانشگاه صنعتی شریف

اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید