شعری از علیرضا نوری

علیرضا نوری

 تنهایی

درخت نیست

در حیاط بکاری

آبش بدهی

ماهی نیست

ول کنی میان رودخانه با آبها برود

سیگار نیست بکشی تمام شود

باز بکشی

 بکشی

کفش زنانه نیست

زنی قد بلند آن را بپوشد

تق تق میان خیابان راه برود

دیوانه کند.

تنهایی بازی فوتبال نیست

که سیاه پوستی

بدون خونریزی دروازه های جهان  را

فتح کند.

تنهایی همه ی این هاست

وقتی از خواب بلند می شوی

می بینی جهان

به اندازه ی فین دماغ کودکی

تغییر نکرده

اشتراک گذاری: