شعری از فرهاد کریمی
هشت روز هفته ای کاملن تحت تأثیر یک توده فکر سرد
صندلی تکیه داده به خودش
در اتاقی که فکر بود آن روزها
فکر شنبه:
زنی همین حالا از والس برگشته بدون هیچ اندوهی با جام و پیاله ای مغموم
فکر یک شنبه:
زنی همین حالا از والس برگشته بدون هیچ اندوهی با جام و پیاله ای مغموم
فکر دو شنبه:
زنی همین حالا از والس برگشته بدون هیچ اندوهی با جام و پیاله ای مغموم
فکر سه شنبه:
زنی همین حالا از والس برگشته بدون هیچ اندوهی با جام و پیاله ای مغموم
فکر چهارشنبه:
زنی همین حالا از والس برگشته بدون هیچ اندوهی با جام و پیاله ای مغموم
فکر پنج شنبه:
زنی همین حالا از والس برگشته بدون هیچ اندوهی با جام و پیاله ای مغموم
فکر جمعه:
زنی همین حالا از والس برگشته بدون هیچ اندوهی با جام و پیاله ای مغموم
فکری برای روزی دیگر:
باید بکوبم مُشت رت بر اعصاب خط خطی دیوار