دو شعراز مریوان وریا قانع(شاعر کرد)ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر)

 

«ترسیدن»

جامی ازآب

ازدستان ابری

افتاد…

گلی!

خیس شد

کبوتری ترسید

کودکی خندید

ابر از همگی عذرخواهی کرد

آسمان بوی باران می داد

 

«دشمن»

شعر

دشمن زیاد دارد

ازهمگی مسن تر

پدربزرگ

 

 

اشتراک گذاری: