شعر اول:
زخمی
به جز تو
محبوب من !
مردان بی شماری را دوست داشته ام
بر شانه های بی شماری گریسته ام
و بوسه ها و لبخند هایم را
با لبان بسیاری
در میان نهاده ام
مردان بی شماری
همه با یک نام
همه با یک چهره
با خنجر هایی شبیه هم
که تنها
جای زخم هایشان
روی قلبم
با هم
فرق دارد.
—————————-
شعر دوم:
شاعر
قهوه ای موها و
شرابی لب هایم
برای این شب نشینی کافی ست
حالا فقط مانده باد
بیاید
حواس روسری ام را پرت کند و
پیراهنم را به بازی بگیرد
تا تو
شعر تازه ات را
کامل کنی