دو شعر از زهرا معماریانی

شعر اول:زهرا معماریانی

انگشت روی پنجره ای فرضی می گذاری

و چراغ خانه های مجتمع روبرو را

یک به یک           روشن می کنی

لب هر پنجره

میوه های رسیده

به سقوط فکر می کنند.

پرده را  بکش

پسربچه ها میان خاکی کوچه قد می کشند

و توپ ها

روی زمین خواهند ریخت.

خانه عقب نشینی می کند

دیوار ترک بر می دارد

و حوض

به خاک پناه خواهد برد.

 

چراغ ها را خاموش می کنم

زنی با دستمال خیس

پنجره ها را پاک می کند

و خانه ها

در طبقات آسمان

آرام می گیرند.

شعر دوم:

فقط این همه ابر می تواند

یک جا

به خیابان تزریق شود

 

ما – لخته های خونی این پیاده روهای غلیظ-

هر کدام آویزان به چتر خود

می دویم

می پریم

از روی آب ها

و حال زمین خوب می شود.

 

 

 

 

اشتراک گذاری: