سرالله حسینی
(شاعران غزل محض)
————–
شعر اول:
کبود می شود ازخون، مناطقی، درمه
شب حلول تن از خواب خالقی، درمه
سقوط می شوم ازمن، به سمت دریا،در
بلوغ اسکله با رقص قایقی، درمه
تمام شهر به دنبال ماه می گردند
چه زود می رسد آدم به منطقی درمه
عبور می کند از رگ ، پرنده ی آخر
سپید جامه به دیدار رازقی ، درمه
فروختم سرخود را به باد ، وقتی که
خدانشست کنارم دقایقی ، درمه
شعر دوم:
شبیه بوسه ای بر گونه ی فرزند زندانی
خدا بوسید ماهی را درون چاه، پنهانی
خدا بود و شب و ماهی که می دانست بعد از آن
عمومی می شود در شهر دریا ماه درمانی
هوایی در نقاط گرمسیر شهر می پیچد
هوایی می کند حجم تنش را غصب عدوانی
کسی هرگز نمی دانست در شبهای خورشیدی
چه تنها می شود در آسمان ها مرد کنعانی
اگر دنیا بنا شد بر بنای سست پیمانی
همان بهتر ندارد این غزل مصراع پایانی