شعری از باقر یگانه

شعری از باقر یگانه

سر بر می آورم در آه های رنجور ِ در هوا،
دونده به سمت های بی انگیزه می شوم.
دهن ها در اعجاب.
«یا حالا یا هیچ وقت
قول می دی همیشه عاشقم بمونی؟
قول می دی هوا همیشه همین جوری سرد و دل چسب باشه؟
بچه
بچه ازت می خوام.
یه عالم دیگه نه.»
دهن ها در اعجاب.
من محض ِ رفتنم.

۲-
سرم، در تصرف آواهای غریزی
پاهام هوس ِ در دیوارها کوفتن.
و زمین زمین نمی سازد با گرمی خونم.
«چه دستای عاشقی داری!
چه پاهای محکمی داری!
چه وجود گرمی!
و چه دل مرده ام من!
«بشینیم و بحث کنیم؟
می شه این قد مَن مَن مَن نکنی؟
خب
در مورد کتاب نظرت چیه؟
«ما باید فکر یه آشیونه باشیم.»

۳-
خودم
در خودم
و دیگر هیچ
و دیگر هیچ.

اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید