جنیفر رسر در سی ام اکتبر ۱۹۶۸ در لیک چارلز لوئیزیانا به دنیا آمد. او نویسنده دو مجموعه (قمقمه ی مرمری ۲۰۰۳) و (در برابر زمستان ۲۰۰۵) است که هر دو توسط “وردپرس” انتشار یافتند. اشعار و مقالات و ترجمه های وی از ادبیات زبان های فرانسوی و روسی به عنوان ماهنامه در “مجله بین الملل”، “نمک”، “ادبیات لوئیزیانا” و “دوست”، پدیدار می شوند .
کارهای او در منتخبات نظم و نثر به تعداد بسیار زیادی تجدید چاپ شده است و به صورت اینترنتی، شامل مجموعه لانگمن و … موجود است . بعد از اشعار رسمی ( که توسط سونی ویلیامز همراه مشاور ویراستاری دانا جیونا ) در مجله ی “آلسوپ” بخشی از شعرخوانی های وی به صورت سی دی تولید می شوند .
آثار وی نایل به دریافت جایزه نوین انگلیس، جایزه یادبود شعر و نامزد دریافت جایزه جهانی داستان و اشعار رسمی گردید . در سال ۲۰۰۶ جنیفر عضو سمینار منتقدین دانشگاه چستر در ترجمه زبان روسی- انگلیسی شد.
او هم اکنون وسط شاخه ی غربی رودخانه، در غرب لوئیزیانا زندگی می کند.
در ادامه یکی از شعرهای او که بیشتر در زبانی موزون و آهنگین ترجمه شده است، آمده است:
Imagining you’d come to say goodbye ,By Jennifer Reeser ,
Imagining you’d come to say goodbye , I made a doll of raffia and string.
I gave her thatch hair, and a broomstick skirt
of patchwork satin rags. Around each eye
I stitched thick lashes. Such a touching thing
she was! That even you could not debate –
impassive, undemanding and inert.
Yes, surely she’d cause you yourself to sigh.
Around her breast, I sewed a loden ring
to guard her cotton heart from being hurt,
then sat down in the fabric scraps to wait
between the rafters and the furnace grate,
needle in hand, and never so aware
no craft on earth is master to despair
.تصور کن، خداحافظ تو خواهی گفت
به یادت من
عروسک ساختم آکنده از الیاف تو در تو
ز مشتی کاهگل بر گردنش گیسو
برایش دامنی برچیده از جارو
و چشمانی برایش دوختم پر نور از هر سو
و مژگانی ضخیم و دلربا
کان سازدش جذاب
تو نتوانی سخن گفتن
بدون آنکه گردی عاشقش یا طالبش گردی
.که بیهوده ست گفت و گو
بلی زیباییش اندوه و حسرت را به جان تو در اندازد.
بدوزم حلقه ای زرین به دور سینه اش از رو
که قلب پنبه اش محفوظ ماند از شکستنها
سپس آرام گیرد از گسستنها
میان کوره و گرمای جانفرسا
بماندش سوزنی در دست
نباشد آگه از درد فراق و نا امیدی ها ورفتنها
——————————-
ترجمه از: مینو شهرستانی
لیسانس زبان انگلیسی
فوق لیسانس مواد غذایی
مدرس