ماه وقتی هدفش حمله به انسان باشد،
دهن قافیه باید پر لیوان باشد!
کو زبانی که بخوانی تو و لب پرنشود
کو دهانی که به اندازه کتمان باشد!
مگراین شیفتگان را توبه اندازه دهی
هرکه اندازه ننوشد زتوحیوان باشد
با تو پیمانه کشیدن به تظاهر سخت است
هرکه را خواندن چشمان تو آسان باشد!
ما خرابیم از آن چشم و تو خود میدانی
خواجه باید نظرش درپی ایوان باشد
هرکه شاهین ترازوی تو شد بی تاب است
هرخسارت زده را چشم تو میزان باشد
کاش حکم تو بر این می زده جاری بشود
تا ابد داوری دهکده با خان باشد!
حکم سبز تو بماند قلم خان برود
کاش بر دهکده ها این برود آن باشد
گردن برف شما گردنه را حیران کرد
پس طبیعی است که دریاچه پریشان باشد!!
ما ندیدیم مهی مثل تو عاشق در عقل
یا کسی مثل شما عاقل و داغان باشد!
خانه ای ساخته ام آجرش از نان و نمک
چه کسی دیده دهی آجرش از نان باشد!؟
گوی هر جا برود چشم تو میدان دار است
شهرداری هنرش کشف دو میدان باشد
چشمه چشم شما کاش نبندد سر خم
این هراس همه کاسه به دستان باشد
تا که هر بی سر و پا طالب جامت نشود
کاش مطلوب تو زیشان طلب جان باشد…