شعری از مرتضی خاکی

شعری از مرتضی خاکی  مرتضا خاکی

هر بار که با این قلم،
دلم را صدا زدم
بی آنکه بازگردی، برگشتی
نمی دانستم عشق،
نام مستعار توست …
و من تمام ِ عمر،
به همین استعاره هاست
که دلخوشم …
برای آخرین بار می نویسم
نامت را
شاید بخوانی و گردن بگیری
انجماد ِ دستهایم را …
آن وقت من هم،
به شیطنت واژه ها
ایمان می آورم

 

 

 

 

 

اشتراک گذاری: