۲ اکتبر ۱۹۴۵
شاعر: ناظم حکمت
مترجم: شادی سابُجی*
می وزد باد
و می رود باد
این باد هرگز دوبار
شاخه ی گیلاس را متوازن نمی کند
پرندگان چهچه زنان
در میان درخت
با بالهایی پر از خواهش پرواز
اما در بسته است
باید آن را هل داد
آن که من می خواهم تو هستی
تا زندگی ام زیبا
و دوستانه
و سرشار از عشق مثل تو باشد
میدانم، هنوز تمام نشده
ضیافتِ بدبختی ام
این نیز روزی به پایان خواهد رسید …
منبع: از کتاب برف می بارد در شب و سایر اشعار، انتشارات گالیمار، سال ۲۰۰۲، صفحه ی