مجموعه شعر «اصلن چرا ابدن» / آفاق شوهانی

اصلن چرا ابدن

شاعر: آفاق شوهانی

ناشر: بوتیمار

چاپ: اول  ۱۳۹۲

تیراژ:۱۰۰۰

————————-

 

 

۱

پشت سرم سی‌دی نگذار

از صبح پریده‌ام با این شن‌ریز لعنتی

نرم‌افزار، گونه‌یی از خواب‎‌هایم را به هم ریخته

ادامه را پیدا کن

 

سر از دروغ آقایان سرک نکش

بافتن از حوالی بمبئی می‌روم

قیچی می‌شوم روی زباله‌هایی که خواب‌ام نمی‌برد

نگاه‌ات را خانه خانه می‌شویَم

اهل کجای تن‌ات هستم؟

قولنامه با چند نفر؟

انگشت بزنم؟

در خوابی که دور شدن‌ام را کپی می‌کنم

برق می‌اندازم کلماتی را که پیست شده

 

آلاچیق‌ها را از سر جمله‌ی سگ‌ها بردار

بیگانه‌ام با شما

و به شکل شراکت غضروف‌هایتان

شن‌های لعنتی! بوی نا می‌دهید

تف به روزتان

و حالا که شب است بگذار بخوابم.

 

۲

 

چاره‌ی این پنج‌شنبه‌های من چیست؟

از دست من برنمی‌آید

من از طاقه طاقه‌ی ابریشم

هم‌خوابه‌ی کرمی خونی‌ام

هرگز! به هیچ وجه خانم! جلوتر نیا!

من موش آبکش‌های آشپزخانه‌ی عیالوارم

فصل را خرد می‌کنم با کاهو

که چشم‌های تو را پوست کنده باشم

با رشته رشته‌ی تن‌ات

اشتهای مَردمُردگی‌هام

میدان گمرک هرز می‌رود

محمدیه را دور می‌زند

به اعدام می‌رسد

فقط کارتن‌خواب‌ها می‌دانند

حرف اول چهارشنبه‌هام

چک‌های بی‌محل کوچه‌ی شما بود

یکی از روزهایم را گم کرده بودم انگار

چندشنبه بود شاید

پیراهن‌ام لو رفت روی طناب‌تان

من مرز را چگونه بگویم خانم

هرز نمی‌رفتم هرگز

اما وقتی که برگشته بودم

لب‌ام به شیر لغزید

ابدن، هرگز به هیچ وجه خانم!

جمعه!؟

بفرمایید شما!

جمعه تعطیلِ تعطیل‌ام.

 

۴

 

دوست داشتن‌های زمین را دور زده‌ام

صد بار از بالا رفتن‌ام به خاطر توست

می‌غلتم به خاکِ متن

دال‌ها نیش‌ام می‌زنند

دوباره می‌روم از رفتن بالا

برای عطشِ جاه‌طلبی‌ات مدلول می‌چینم،

و برای زن‌باره‌گی‌ات.

 

شیر اولین روز چهارده‌سالگی‌ام

شکلی از دال به دورم می‌پیچد

در اعماق درّه‌گی‌هایش

درمانده به تو فکر می‌کنم

به شاخه‌هایت دست می‌کشم

ببین چگونه مثل کرم می‌لولم

خواب را آب می‌ریزم

روزهایم نشسته بر باد

پاروزنان تا تو

دوباره می‌آیم از آمدن بالا

حرف‌ها را نمی‌شناسی

می‌رود را نمی‌بینی

دال‌ها را می‌کُشی، قرمز، سیاه

هر چه که بر سر راه‌ات

من اما بارها گفته‌ام

مورچه را خط نزن

url

اشتراک گذاری: