نیمه های پر و خالی فنجان شعر ایران
علی صالحی بافقی
واقعیت این است : ” شعر این روزهای ایران، مخاطب حرفه ای چندانی ندارد ” ولی واقعیت مهم تر و نیمه ی پر این فنجان این است که ” شعر این روزهای ایران، مخاطب بالقوه ی بسیاری دارد که نیاز به جذب دارند”
اگر تیراژ اعلام شده توسط ناشرین محترم، واقعا همان باشد که در مشخصات کتاب ها درج می شود، متوسط تیراژ کتاب های شعر نو، ۱۰۰۰ نسخه است. تعداد انگشت شماری از شاعران قدیمی تر و شناخته شده تر ، ممکن است هم تیراژ و هم میزان فروش کتاب هایشان کمی بیشتر از این عدد باشد.
برخی از ناشرین علیرغم اعلام تیراژ ۱۰۰۰ نسخه به مولف و درج آن در مشخصات کتاب، به چاپ نهایتا ۲۰۰ نسخه اکتفا می کنند و در صورت فروش خوب ، مجددا به چاپ اقدام می کنند و حتی برای تبلیغات کتاب و انتشارات هم که شده، جار می زنند که فلان کتاب به چاپ دوم و چندم رسید. و این در حالتی است که معمولا کل هزینه ی انتشار کتاب را از شاعر قبلا دریافت کرده اند. از این ناشرین هم که بگذریم و باز هم فرض بر صحت تیراژ اعلام شده باشد، ۱۰۰۰ نسخه کتاب شعر، با فرض ناشناخته بودن شاعر و همچنین با فرض قرارداد ناشر با شرکت های پخش، معمولا به بخش های زیر تقسیم می شود :
۱-عرضه و فروش ۵۰ تا ۱۰۰ نسخه در نمایشگاه کتاب
۲-تحویل به شرکت پخش و فروش ۵۰ تا ۱۰۰ نسخه به کتابفروشی های سراسر کشور
۳-هدیه کردن حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه توسط شاعر به دوستان و آشنایان
۴-ارسال حدود ۱۰۰ نسخه به اصحاب رسانه و منتقدین و شعرای دیگر جهت معرفی، تبلیغات و اخذ نظرات
۵-حدود ۵۰۰ نسخه باقیمانده، توسط ناشر انبار می شود تا در صورت تقاضا جهت عرضه توسط شرکت های پخش به ایشان تحویل گردد (در مواردی نیز نسخه های باقیمانده به شاعر تحویل می گردد تا در جای امن تری نگه دارد و در صورتیکه که کتاب با اقبال مواجه شد برای پخش به ناشر و شرکت توزیع کننده، برگردانده شود)
با توجه به ۵ موردی که گفته شد، بدیهی است که میزان فروش واقعی در چندماه نخست پس از انتشار و حتی تا یک سال پس از آن، حاصل فروش ۵۰ تا ۱۰۰ نسخه در نمایشگاه کتاب و با دیدی خوش بینانه، حدود ۱۰۰ نسخه ی عرضه شده توسط شرکت پخش به کتابفروشی هاست؛ یعنی باز هم در خوش بینانه ترین حالت، حدود ۲۰۰ نسخه فروش در یک سال.
باور کردنی نیست. حتا با علم به اینکه ایران، مردم کتابخوانی ندارد. یعنی می توان ادعا کرد که بسیاری از دوستان و آشنایان خود شاعر نیز درصدد خرید کتاب بر نیامده اند.
برای درک حدودیِ تعداد مخاطب بالقوه شعر، شاید نیاز به تقسیم بندی جمعیت ۷۵ میلیون نفری کشور باشد.
از ۷۵ میلیون نفر (آمار سال ۹۰) حدود ۷۰ درصد شهرنشین اند و ۳۰ درصد در روستاها زندگی می کنند. میزان با سواد های جمعیت ، ۹۲ درصد است. ولی هیچیک از دو شاخص شهرنشینی یا صرفا سواد را نمی توان به عنوان شاخص هایی برای تعیین جمعیت بالقوه مخاطب شعر فرض کرد. برای واقعی تر شدن این موضوع، در نظر گرفتن نسبتی از قشر تحصیلکرده به اضافه درصدی از قشر غیر تحصیلکرده، به عنوان علاقه مندان یا مخاطبان شعر، منطقی تر است. ۳۶ درصد از کل جمعیت ایران یعنی حدود ۲۷ میلیون نفر دارای تحصیلات بالاتر از دیپلم (تحصیلات عالیه) می باشند. طبیعی است که کل این ۲۷ میلیون نفر، علاقه مند شعر نیستند ولی تخمین زدن تعداد علاقه مندان شعر از میان این جمعیت، فقط با حدس و گمان و با توجه به میزان استقبال از کتابهای شعر، امکان پذیر است.
با این فرض که از جمع حدود ۲۰۰ عنوان کتاب شعری که سالانه بطور متوسط در سالهای اخیر توسط ناشرین مختلف، منتشر شده است و همگی ۱۰۰۰ نسخه تیراژ داشته اند و در سال اول پس از انتشار نهایتا بطور میانگین از هر کتاب ۲۰۰ جلد به فروش رفته است، می توان نتیجه گرفت که حدودا در هر سال، ۴۰۰۰۰ جلد کتاب شعر به فروش می رسد. با در نظر گرفتن خطاهای معمول در چنین محاسباتی که بر اساس فرضیات نامشخص صورت می گیرد، در خوش بینانه ترین حالت ممکن، تعداد فروش کتاب شعر در ایران، سالانه بیشتر از ۱۰۰۰۰۰ جلد نخواهد بود. و چاره ای نیست که فرض کنیم هر جلد از این ۱۰۰۰۰۰ جلد را یک نفر مجزا خریداری کرده است. وگرنه احتمال خرید چند کتاب توسط یک نفر که علاقه مند شعر باشد، بسیار بیشتر است. در اینجا به این احتمالات پرداخته نمی شود و بهتر است که روی میزان خرید سالانه ۱۰۰۰۰۰ جلد کتاب شعر توسط ۱۰۰۰۰۰ نفر توافق کنیم.
۱۰۰۰۰۰ هزار نفر از ۲۷ میلیون نفر جمعیت تحصیلکرده یعنی فقط ۳٫۷ درصد از این جمعیت و از کل ۷۵ میلیون نفر جمعیت ایران، کتاب شعر می خرند. جمعیتی که از طریق دسترسی به پایگاه های اینترنتی و منابع مختلف، شعر می خوانند فعلا مورد بحث نیستند. که همین دسترسی آسان به هر آنچه تصور کنید در فضاهای مجازی، شاید به عنوان یکی از اصلی ترین دلایل موثر بر عدم فروش کتاب ها و به خصوص کتابهای شعر را باید در فرصت و جایی دیگر مورد بررسی قرار داد.
تعریف مخاطب : مخاطب یک اثر کسی است که از یک فضای خاص ادبی لذت برده یا اینکه آن را بخواند و به نقد آن بپردازد. قشر مخاطبان بنا به فضای موجود و یا کیفیت اثر متغیر است . کمیت مخاطب بسته به فضای ارائه اثر ، نوع اثر و همچنین شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و نوع انتشار اثر متقاوت است . هر اثری به جز تعداد مخاطبش، دارای مخاطبین حرفه ای نیز هست که از ویژگیهای تکنیکی اثر آگاهند و گاهی به نقد آن اثر می پردازند.
عوامل بیرونی بسیاری نظیر وضعیت مالی، خانوادگی، شغلی، دسترسی به امکانات، فرهنگ عمومی و اجتماعی، توسعه رسانه های مجازی، دیداری و شنیداری (شبکه های رادیویی، تلویزیونی، ماهواره، اینترنت، سینما، موسیقی . …)، تغییر علایق و ذائقه ی نسل ها و عدم فرصت و وقت کافی جهت کتابخوانی به هر دلیلی ، بر کل سرانه ی کتاب و کتابخوانی تاثیرگذار است و این موضوع مسلما فقط شامل حال ایران نمی شود و در سایر کشورها نیز ، کم و بیش، وضعیت به همین صورت است.
به تمام مسائل فوق، در ایران باید موارد دیگری نظیر ممیزی، مشکلات بازار نشر و چاپ و مهم تر از همه پخش و توزیع را اضافه نمود.
ولی افزایش در میزان کل جمعیت علاقه مند یا مخاطب شعر (۱۰۰۰۰۰ نفر) با رفع مشکلات ممیزی و نشر و توزیع کتاب، خیلی دور از ذهن به نظر می رسد.
در مورد اینکه باید این کمبود کمی و کیفی مخاطب را “مشکل” دانست یا خیر، نمی توان با اطمینان قضاوتی کرد.
در مصاحبه ای با یکی از شاعران موفق عرصه ی شعر نو، خوانده بودم : ” شعر، دیگر مخاطب سیاهی لشکر ندارد”. بی قضاوت در مورد این اظهار نظر، این سوال مطرح می شود : ” نقش مخاطب و کم و زیاد بودن آن اهمیتی دارد؟ و اینکه مخاطب شعر، به مثابه ی بازیگر نقش اول باشد یا سیاهی لشکر، چقدر اهمیت دارد؟ “
بخش اصلی بحث مخاطب شعر، به خود جمعیت شاعران بر می گردد.
کسی که به هر شکل شعر می گوید، حتما به عنوان مخاطب شعر نیز باید شناخته شود. اگر به همان عدد ۲۰۰ عنوان کتاب منتشره در هر سال برگردیم و با شناختی که از جمعیت شعرا در حال حاضر وجود دارد، اشتباه نیست که شعرای مستعد و بالقوه ایران را حدود ۵۰۰۰ نفر فرض کنیم. که البته بخشی از این جمعیت کوچک، موفق به انتشار سروده های خود شده اند و کم و بیش مورد اقبال یا عدم استقبال قرار گرفته اند. و البته وجود تعداد بیشتری علاقه مند به سرودن و انتشار شعر، قابل انکار نیست ولی در اینجا فرض بر تعداد کسانی است که یا آثار قابل اعتنایی دارند و یا استعداد تبدیل شدن به شاعری چیره دست را دارا می باشند. جدا از ۵۰۰۰ شاعر مستعد، شاید حدود ۱۰۰۰۰ نفر نیز برای تبدیل شدن به شاعری توانمند، نیازمند مطالعه کتاب های شاعران دیگر هم نسل یا نسل های گذشته اند. این ۱۰۰۰۰ نفر ، مجموعه ای است که می تواند بسیار بیشتر از این باشد ولی مسلما از ۱۰۰۰۰۰ نفری که به عنوان کل مخاطبین و علاقه مندان شعر تخمین زده شد، فراتر نمی روند.
از این ۵۰۰۰ شاعر توانا و ۱۰۰۰۰ نفری که قابلیت شاعر شدن را دارند (یعنی کلا ۱۵۰۰۰ نفر) انتظار می رود که در گشودن راه های افزایش مخاطبین شعر از طریق تغییر سلیقه و ذائقه ی ادبی و شعری کنونی مردم (لااقل برای خودشان هم که شده) تلاش بیشتری داشته باشند.
تلاش بیشتر در این راه یعنی خواندن، سرودن، نقد و تحلیل بیشتر و سعی برای به اشتراک گذاشتن سروده ها، نقد ها و نظرات. تلاش برای معرفی کتاب شاعران به علاقه مندان، چه از طریق بحث و گفتگو، چه از راه نوشتن در پایگاه های ادبی، صفحات اجتماعی و وبلاگ ها و سایت های شخصی و عمومی و سپردن نوشته های نقد و معرفی کتاب ها حتی به سایت های خبری و روزنامه ها و رسانه های عمومی و اختصاصی.
بی شک حمایت شاعران از یکدیگر منجر به معرفی بهتر آثار می شود و منجر به توجه علاقه مندان و حتی جذب مخاطبان کنجکاو خواهد شد.
ولی واقعیت این است که پایگاه های ادبی حرفه ای و مستقلی که برای اینگونه اهداف متعالی و بدون منافع شخصی و صرفا بر اساس علاقه و عشق به شعر و ادبیات توسط برخی شعرا و فعالان ادبی فعالیت می کنند، مخاطب حرفه ای ندارند یا اگر هم دارند، به دلیل عدم بیرون آمدن صدایی موافق یا مخالف با جریان شعر، تفاوتی با نداشتن نمی کند. در آرشیو بسیاری از این پایگاه های ادبی، شاید به بیش از ۵۰۰ شاعر و فعال ادبی برخورد کنید که شعر و مطلب ارسال کرده اند ولی با این حال برای بسیاری از شعرها و مطالب مندرج در این پایگاه ها، هیچ نظری ارائه نشده است و یا در مواردی انگشت شمار، تعداد نظرات به ۴ یا ۵ نظر می رسد که آنها نیز یا در حد تعاریف مبالغه آمیزند و یا حرف خاصی برای گفتن ندارند و معدود اند کسانی که زحمت نوشتن یکی دو سطر شبه نقد را به خود داده باشند.
شعرها و مطالب مربوط به شعر و ادبیات، در پایگاه های ادبی نیز مانند کتابها در انبار خانه ی شاعر، خاک می خورند و بازخوردی نمی بینند.
درست است که به دلایل متعدد کمتر کسی تن به نوشتن و قضاوت در مورد آثار دیگران را به خود می دهد و از حواشی بعد از دوری می کند و سعی می کند در بهترین حالت فقط خواننده ی آثار باشد و درست است که شاید بسیاری از شعرها از نظر خیلی ها ارزش انتشار در سایت و نظر دادن را نداشته باشند، ولی شعرهای قابل اعتنایی نیز هستند که ارزش خواندن و بازخورد مناسب را دارند که این خواندن و بازخورد، حداقل وظیفه ی خود شاعران، علاقه مندان و مخاطبان شعر است (همان جمعیت حدود ۱۵۰۰۰ نفر که می توان به عنوان نقش های اصلی و نه سیاهی لشکر، از آنها یاد کرد) که از یکدیگر دریغ می کنند.
تیراژ کم مجلات ادبی نیز وضعیتی بهتر از این ندارد و اسف بار تر است.
بسترهای ارتباط در گذشته مطبوعات و کتابها بودند اما در حال حاضر هر کس میتواند تازهترین آثار خود را در فضای مجازی در اختیار مخاطب قرار دهد.
ولی آیا می توان گفت که تعداد مخاطبان نیز بیشتر شده است؟
رویکردهای ساختاری و زبانی شاعران در صورتی که صرفا به قصد تمایز و تفاخر نباشد، اگر به نزدیک شدن مخاطب به جوهر شعر و مفهوم کمک کند، بی شک باعث جدایی او از فضای شعر نخواهد شد ولی وقتی مخاطب عام یا حتی خاص، درگیر درک پیچیدگی های زبانی، ساختاری یا مفهومی شعر می شود و با آن ارتباطی برقرار نمی کند و متاسفانه در تعداد زیادی از شعرها این اتفاق را می بیند، ترجیح می دهد که اگر کتابی می خرد، مثلا رمانی باشد که بتواند درکش کند.
مقصر دانستن مخاطب در عدم درک شعر، اولین و بزرگترین اشتباه شاعرانی است که فاصله ی مخاطب را از شعر امروز ایران زیاد کرده اند و باز هم با تمرکز بر مخاطبین خاص شبیه خودشان، سایر مخاطبین عام تر را به حال خود رها می کنند و حتی این عدم ارتباط عمومی با شعرشان را، دلیلی بر فرهیختگی خود می دانند. مخاطب سیاهی لشکر در شعر، آن هم در شعر امروز ، نباید معنایی داشته باشد. همانطور که مخاطب نقش های اول و دوم و اصلی، نباید جایگاهی داشته باشد که در صورت ادامه ی این فاصله گذاری ها و تقسیمات ادراکی، مخاطبین شعر، ریزش بیشتری خواهند داشت. مخاطب عام یا خاص، هر یک به اندازه بینش و دانش خود، درک و برداشتی از شعر دارند که لزوما یکی بر دیگری ارجحیتی ندارد.
و البته همان قدر که پیچیده گویی و خاص گرایی و شخصی نویسی به شعر و مخاطب ضربه می زند، ساده نویسی و شعرهای عاری از دیدگاه های تازه و بکر در بیان مفاهیم و دست کم گرفتن مخاطب، شعر امروز را آسیب پذیر می کند.
عموما شاعر با بیان متفاوت و فضاسازی های خاص در سایه تفکر و احساسات، جهان بینی فردی اش را با امضای خود عرضه می کند و با دور شدن از بیانی واقعنگارانه و گزارشی می کوشد آسیبها، دردها، خوشی ها، حسرت ها و آرزوهای ناشی از تناقضات و تعاملات با جهان پیرامون و درون را با نوآوری ساختاری، زبانی و معنایی بیان کند. اینکه کدام ساختار و زبان و معنا راه خود را باز کند و با اقبال خاص و عام مواجه شود و یا حتی بدعت گذار و پیشرو شناخته شود، به ارتباط دوسویه شعر و مخاطب بر می گردد.
مخاطب اگر نتواند خود را در شعر ببیند یا نتواند خود را در آن ادامه دهد، ارتباطی با شعر بر قرار نمی کند. اما اگر شاعر در حین سرودن، مدام اینگونه مسائل اقبال یا عدم استقبال عموم مخاطبین را در نظر داشته باشد و به نوعی برای پسند مخاطب شعر بگوید، بحران دست کم گرفتن یا ساده انگاشتن رخ می دهد.
از سوی دیگر، رویکرد شعر به تئوریهای نوین و تمرکز بر ساختارهای متنی و زبانی و به نوعی عاری از مفاهیم عمومی باعث می شود تا بیان صریح سیاسی ـ اجتماعی شعر گذشته که تفکری در مخاطب ایجاد نمی کرد، کنار گذاشته شود و با بر هم زدن عادات ذهنی مخاطب، ساختار و مفاهیم تازهتری را ابداع کند که ضمن درگیر نمودن ذهن، با دارا بودن وجه های زیبایی شناختی و جسورانه ، خوانش های متعددی را در مخاطب بر انگیزد.
نزدیک شدن به تک گفتارهای درونی و ابداع نوع دیگری از گفتگو و روایت در شعر، تعدد فضاها، پایانبندیها، نی به همراه تغییرات زبانی و کاربردی کلمات و افعال، خلاقیت بصری و دیگر موارد نوگرایانه باعث شد تا شعر امروز به مشخصههای خاصی دست یابد و به وسیله ای برای بیان دل و ذهن مشغولیهای شاعری که با تمام وجود تحت تاثیر تمامی عوامل بیرونی است، بدل شود.
ارتباط مخاطب با شعر معمولا دو گونه است: مخاطبی که می خواهد ساده و رو راست ، معنای شعر را درک کند و مخاطبی که شعر را درک و سپس حس می کند و در مرحله ادراک باقی نمی ماند.
عامه مردم و مخاطبین غیر حرفه ای شعر، هنوز زیر سلطه شعر سنتی احساسی و شعاری است. ادبیات سنتی که یا ایجاد حس و حال غمگین یا خوش در واقع ابزاری موثر برای هدایت ذهن ها بوده است. علاقه مندان شعر (و نه مخاطب نوگرا) به مفاهیمی عمومی با معانی آشنای اخلاقی ـ تربیتی، که مفاهیم انسان دوستانه را با ملاحظات و رعایت مصلحت ها بیشتر روی خوش نشان می دهند و مدام شعرهای نوگرا را با اشعار کلاسیک یا در بهترین حالت با شعرهای نیما و سهراب و اخوان مقایسه می کنند و می کوبند. مضامینی که عادات ذهنی علاقه مندان شعر را بر هم نمی زند و صرفا با توجه به وجه اطلاعرسانی شعر، بیانی گزارشگونه از اتفاقات و حوادث اجتماعی ـ سیاسی یا احساسی (بیان درد یا خوشی) را در شعر منعکس می کند.
بر هم زدن عادت های ذهنی مخاطب برای ساخت معانی جدید و دست یافتن به ساختارهای تازه به گذشت زمان نیاز دارد و البته تأمل. شاید استفاده از عبارت “زمان همه چیز را حل می کند” برای شعر نوگرای معاصر بسیار بجاست.
شعر امروز ایران یکی از کمخوانندهترین دورههای خود را میگذراند. تا زمانی که مخاطب شعر امروز با همان ذهنیت پیشین به سراغ ادبیات بیاید نمیتوان امیدی به راهیابی شعر معاصر میان مردم داشت؛ ضمن آنکه فقط توقع اصلاح دیدگاه مخاطب برای درک شاعر، توقع بجایی نیست و شاعر نیز ضمن رها نکردن دغدغه های شخصی و ساختارشکنانه و پیشرو، نباید به ورطه هایی بیفتد که مجموعه شعرش، تبدیل به کد و رمز هایی در دفتر خاطرات شخصی اش شود و حتی مخاطب مدرن را برای درک شعر با مشکل مواجه کند. اتفاقاتی جهانی و منطقه ای، دلایلی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی سبب شده تا شعر امروز ایران به شعری بدون مخاطب حرفه ای تبدیل شود اگرچه مورد خطاب و موضوعات و دغدغه هایش، مردمان همین روزگار و همین نسلاند.
شعر، تجربه است و هیچ گونه ای از آن را در هیچ شکل و زبان و مفهومی، نمی توان برای جلب رضایت مخاطب، به روشی مشخص هدایت کرد ولی شاید به جای متهم کردن مخاطب به دلیل کم توجهی یا استقبال کم از شعر، بهتر است همان گروه حدودا ۱۵۰۰۰ نفری که پیشتر گفته شد، مسئولانه تر به آثار خوب و بد یکدیگر نگاه کنند و در گرفتن دست هم یا حتا زیر سوال بردن منصفانه ی یکدیگر کوتاهی نکنند. کتاب های شعر را بخرند، بخوانند، در موردشان بنویسند، معرفی کنند، نقد و تحلیل کنند و در انبوه بسترها و رسانه های ارتباطی حقیقی و مجازی، به اشتراک بگذارند تا درک و فرهنگ عمومی در برخورد با شعر امروز، تغییر کند و روش ارتباط حتی با شعرهای بسیار شخصی و درونی را فراگیر کنند. برقراری جریان، گفتگو و به روز نگه داشتن مباحث شعر در رسانه ها، و جدی انگاشتن آن، حتا به ذهن مخاطب عام و مخاطب کنجکاو و بالطبع مخاطبان علاقه مند و حرفه ای، زنده بودن این جریان را یادآوری می کند. بی شک این تلاش مسئولانه در قبال یکدیگر، به آن جمعیت ۱۰۰۰۰۰ نفری علاقه مند به شعر کم کم سرایت می کند. اتفاقی که در صفحات اجتماعی نظیر فیس بوک به دلیل جمعیت و مراجعه بالای کاربران و امکانات متنوع ارتباطی آن، در خصوص شعر (فارغ از کیفیت همه ی اتفاقات) رخ داده است. گر چه اکثر مخاطبین شعر در اینگونه صفحات اجتماعی، حرفه ای نیستند ولی علاقه مندند و با رویکردهای هوشمندانه می توان آنها را مجذوب شعر و مباحث مربوط به آن نمود. و با این الگوبرداری از دلیل و نحوه اسقبال از شعر در صفحات اجتماعی، می توان انتظار داشت در طول زمانی که کوتاه هم نخواهد بود، شعر نوگرای ایران، همپای شعر گذشتگان در ذهن و روح مخاطبان رسوب کند و بر زبان آنها جاری گردد و به عنوان فصل مهمی از ادبیات ایران که بازگوکننده تاریخ معاصر به روایت های مختلف است، برای آیندگان به یادگار بماند.