یادداشت بهزادخواجات پیرامون ساده نویسی در روزنامه شرق
مدتی است که لقلقه «شعر ساده»، «شعر پیچیده» مثل بختک افتاده بر سر نقد شعر امروز و شاعران و منتقدان را به آوردگاهی فرامیخواند که نه دلیلی برای جنگ هست و نه در صورت جنگ، فتحالفتوحی اتفاق میافتد. بسیاری در این اواخر، دایم از شعر ساده میگویند و دایم ویژهنامه رو میکنند در این خصوص و از آنجاکه لابد، شعر ساده، به موجودیت شعر غیرساده حمله میکند، عدهای هم از آنسو فرمان دفاع جانانه صادر میکنند. در این گیرودار متاسفانه آنچه لحاظ نمیشود سویههای دیگر شعر این دودهه است و واشکافی حفرههای آن و انسداد تئوریکی که در نقد این دوساله (لااقل) پدید آورده است. به گمان من کسانی که درباره شعر ساده سخن میگویند و گاه شیرین هم سخن میگویند عملا جای کسانی را پر کردهاند که در دهه چهل و پنجاه (اجرشان ماخوذ) از شعر اجتماعی و «درگیر» حرف میزدند و تعهد اجتماعی شاعر و این نقلهای پرشور. منتها چون دیگر شعر سیاسی و اجتماعی (آنطور که آنان تعریف میکنند وگرنه کدام شعر اجتماعی نیست؟) روزِ بازاری ندارد پس حالا چطور میشود مخاطباندوزی کرد و در دل دوست به هر حیله رهی؟…
ادامه مطلب را در روزنامه شرق بخوانید: