دو شعر از زهرا حیدری

دو شعر از  زهرا حیدری

زهرا حیدری

مجموعه شعرها :

  • دیگر به ماه اعتقادی ندارم
  • من کبوتر تو نیستم
  •  مومیایی خوشبخت

شعر اول:

حساب روزهای بی تو از دستم درآمده

مثل النگوهایی که فروخته ام

و شبهایی که نریختی روی گردنم

مثل گوشواره هایی که نداشته ام

چند ساله بودم که عاشق شدم ؟

چند ساله بودم که مادر ؟

چند ساله بودم که کودکانم تابستان را فهمیدند

پاییز را

و من از لذت شانه هایت افتادم

زمستان شد

نامت را فروختم

خانه ای خریدم 

زن شدم

 چسبیدم به زندگی

 چسبیدم به شیشه ها

 چسبیدم به نمره ی ریاضی دخترم

 و حساب رنگدانه ها از دستم در آمد

 مثل حلقه ی عروسی ام

 که انتخاب آخرش چاه فاضلاب بود .

شعر دوم:

دست کلماتم را می گیرم و بیرون می زنم

 مثل معدنچیان معترضی که سرفه هاشان را

خیلی ها استخوانهایشان را آورده اند

 حتی انگشت کودکانشان را

 زمستان سختی است

 زمین می لرزد

 و تنها تفنگهای ضد شورشند

 که قنداقهایشان را خرج آتش نمی کنند

اشتراک گذاری: