ترجمە: دلاور رحیمی
دلشاد عبداللە شاعر و نویسندە متولد سال ١٩۵۶ اربیل -کردستان عراق، در سال ١٩٨٠ روی بە آوردە و تا اکنون بیش از ١۵ دفتر شعر منتشر کردە و همچنین در زمینەی روزنامەنگاری چند اثر از او بە چاپ رسیدە است. ٣ دفتر شعر از نامبردە بە زبان عربی ترجمە گشته. دلشاد عبداللە مسئول و سردبیر مجلەی ادبی آیندە و مجلەی شعرستان بودەاست.
بیرون رفتنی
بە ازای بازگشتنی
پیشکش بە(زانا خلیل)، پس از خواندن دفتر شعر
(بیرون رفتنی نماندە برای بازآمدنی)
١
شاعران
کبوترها را بازی می دهند
در آتش
شاعران آتش را بازی می دهند
در کبوتر
شاعران آتش اند از جنس پروبال کبوتر.
٢
شاعران را دیدم من در زمین
شاعران را دیدم من در اقیانوس
شاعران را دیدم من در ماە
شاعران در هر مکانی روشنایی اند.
شاعران
-همە چیز را می دیدند
غیر از خودشان-
همچون روز.
٣
-کە از سفر باز می گشتند
تن شان را چرب می کردند
با زادگاە-
کە سفر می کردند
زادگاەشان را چرب می کردند
با شعر.
۴
پرستو را دیدم آشیانەاش
بر دوش شاعران بود
اندوهگین نباشید!
فردا نیز
بر تندیس هایشان.
۵
جنگ جهانی بر علیە شعر
برپا شدەاست،
شعر نیز
در کنار جویبارها
خردە ماهی خیال اش
روی آب شناور است
ماهیگیر نوک می زنند
جنگ جنگ است
سپاه منتقدان برپا کنند
یا ماهیگیر!
۶
شاعران را دیدم من سوار بر کشتی ها
در اولین ایستگاە،
انترپول می گیردشان
با آن همە مادەی ممنوع.
٧
-روی تخت بیمارستان
زندگی بیمار است-
دکترها بر بالینش آمدند
آمپول رحمت بزنن.
شاعران
مادران خود را می برند
تا در میان فرزندان خود بمیرد.
٨
بە جای باران خواب سبزەزار می بینند
بەجای زندگی روئیا می سازنند
شاعران
٩
شعرها را دیدم در پیمانەها
مرگ آنقدر نوشیدە بود
مست افتادەبود
در آغوش شاعران
١٠
شاعران
قطرەاند بە وسعت اقیانوس
آسمانی بە پهنای پنجرەای
بهاری هستند در گلبرگی
بی خیال زانا!
-آب هزاران رنگ دارد-
کە می میریم
با خود رنگی می بریم
بر سنگ قبرهایمان می نویسند
برای مثال:
من پوست پیازی
تو حنایی
یا شرابی
آنقدر از زن و شراب گفتەای.
……
*سطرهای کە در بین اشارەی(-)است از آن زانا خلیل می باشند.