مجموعه شعر «زخم ها پا به پای من پیر می شوند» / رضا اکوانیان
عنوان: زخم ها پا به پای من پیر می شوند
رضا اکوانیان
نشر ادبی الف
طرح جلد : علی سیدصالحی
تیراژ : ۱۰۰۰ جلد
چند شعر از کتاب:
۱
اتوبوسی که از راهآهن راه میافتد
همیشه به تجریش نمیرسد
در پارکوی
به دختری که بوی نفت میداد،
هم همین را گفتم
سالهای زیادی است
خشخاش تیغ میزند
و سیب گاز نمیزند.
وقتی مسافری تازه به تخت میرسد
پای تخت رنگ عوض میکند
شعر بیماری سختی است
و تهران شهر خوبی بود
با عفونت شدید ریه
باید بروم
شهر را جارو بکشم
بعضی چشمها
از آلودگی هوای جنوب کثیفترند!
در ولیعصر پیاده میشوی
انتظار چیز خوبی است
اما کسی قرار نیست بیاید …
در ایستگاه نشستهام
فکر میکنم،
هیچ اتوبوسی را سوار نمیشوم.
۲
یکی شدن دلیل نمیخواست
حرف سادهای است
گم شدن در تو
بر لبهایت خنده میکاری
تازه میشوی
شعر
چای ساده
بدون شکر لطفن
باید غبار را کنار بزنم
نامت را بکارم
جایی برای همیشه
۳
زیر لب میخواند
میخواند که برگردی
نامهای اگر نیامد
با دلهره بلندتر میخواند
جای همهی نیامدنها
درد گلویش را میسوزاند
روُ روُ روُ
بیُو روُ بیوُ دوُرِت بِگردُم
لب تکانیهای مادر تمامی ندارد.