رفتن به بالا

  • سه شعر از پرویز ذبیح غلامی ترجمه از کردی: فاتمه فرهادی

    سه شعر از پرویز ذبیح غلامی ترجمه از کردی: فاتمه فرهادی 1 تو بازی دلم می خواهد فقط برای تو کار کنم سرشمار فلامینگوهایی باشم که به خواب تو می آیند کارآگاهی باشم که همه ی عمر دزد   گیره مویت را تعقیب می کند بازرگانی باشم که فقط دلتنگی تو را به ناکجا صادر کند اما غم نان چنان می کند دربانی باشم که در آستانه ی در میان دو باغ وحش چرت می زند.   2 سیاست ...
  • سه شعر از دکتر عبدالله پشیو ترجمه: دکتر منیژه میرمکری

    دو شعر از دکتر عبدالله پشیو شب زنده داری غریبه ها   شب زنده داری غریبه ها 1 با دیدن هر کوهی در هر کجای دنیا دلم چون دل عاشقان در نخستین دیدارشان فرو می‌ریزد و از جا کنده می‌شود هاج و واج می ایستم پای آن بی انتها... حس می‌کنم از کوهی در سرزمین من ریشه می‌گیرند تمام کوههای دنیا 2 با دیدن هر چشمه ای در هرکجای دنیا دلم چون دل عاشقان در نخستین دیدارشان فرو ...
  • شعری از معصومه آذر ترجمه: خالدبایزیدی(دلیر)

    شعری از معصومه آذر ترجمه: خالدبایزیدی(دلیر)   خاکسترترین آسمان جهان آسمان ماست ایستاده درمیان دو قطب تاریکی شب و روشنایی روز نه آن است که تا همیشه درتاریکی شب گم شود نه آن است که در خورشید روز بیامیزد....! خاکسترترین آسمان دنیا آسمان ماست به خاک زیر پایش نمی اندیشد که سالهای سال است خاکستر زیر پایش نه آن است که شعله برافروزد و آتش ...
  • شعری از:روژ حلبچه ای / ترجمه:خالدبایزیدی (دلیر)

    شعری از:روژ حلبچه ای (شاعرمعاصرکرد) ترجمه:خالدبایزیدی (دلیر) من برای اینکه خودرا ازمردن عقب بیندازم خوشه...خوشه عصررامی چینم تابه سپیده دم دیگربرسم... قطره...قطره باران می کارم تابه خراباتی ات نرسم!!!   من هه ربوئه وه ی خوم له مردن دواخه م چه پک چه پک ئیواره لیده که مه وه تابگمه به یانییه کی تر... دلوپ دلوپ باران ده روینم تانه گه مه خه راباتی ...
  • شعری از بختیار علی ترجمه: ستار خسروی

    شعری از بختیار علی ترجمه: ستار خسروی  دروغِ آتش من که می سوزم ، ترسم از جهنم چرا آنکه سراپا زخم باشد ،از شمشیر گریزان نیست. ای آتش ای دوستِ همه ی دوستان تنها مردان بُزدل برای سوختن به شعله هایت نیازمندند  ما که نور را در می یابیم ، تاریکیِ ما برایت تفسیر شدنی نیست ما که خود آتشِ خویش را برمی افروزیم، لهیبِ ما با لهیب تو افروخته نمی شود حریق تو به دروازه های روح نمی ...
  • دو شعراز کاوان نهایی ترجمەاز زبان کردی : فرشتە احمدی

    دو شعراز کاوان نهایی ترجمەاز زبان کردی : فرشتە احمدی   جنگی برای جنگ   من با جنگ میانه‌ خوبی ندارم مثل خیلی های دیگر اما اگر اسلحه‌ دستم بیاید نمیدانم شاید شعر را کنار بگذارم و مثل آن خیلیهای دیگر به‌ خط مقدم جنگ بروم البته‌ برایم فرقی نمیکند کدام سوی جنگ ایستاده‌ باشم میل به‌ شلیک گلوله‌ دارم این مرض را از بچگی هایم داشته‌ام یک زمانی ...
  • فراخوان یازدهمین جشنواره سراسری داستان بانه

      فراخوان یازدهمین جشنواره سراسری داستان بانه فراخوان یازدهمین جشنواره سراسری داستان بانه کوردستان-بانه دی ماه1394   داستان تجربه دیگری از زندگیست که تجربه نکرده ایم.        اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کوردستان ،اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بانه و موسسه ادبی وفرهنگی بانه «به روژه» با حمایت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد شعر ...
  • دره‌نگان (مجموعه داستانک های فریا یونسی به زبان کردی)

    دره‌نگان کتێبی کۆمینیماڵی "دره‌نگان" نووسینی فریا یونسی کە 47 چیرۆکی مینیماڵی فۆڕمالیستی ده‌گرێته‌ خۆی، هاتە نێو بازاڕ. له‌م کتێبه‌ دا که لە‌ 98 لاپه‌ڕه‌دا چاپ بووه‌ له‌ لایه‌ن ده‌زگای چاپ و په‌خشی ئاریوهان و کانی کتێبه‌وه‌ له‌ 1000 دانه‌دا له‌ چاپ دراوه‌ و ئیستا له‌ کتێب فرۆشیه‌کانی رۆژهه‌ڵاتی کوردستان و به‌م زووانه‌ش له‌ کتێب فرۆشیه‌کانی باشوور له‌ ...
  • شعری از: شیرکوبیکس ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر)

    شعری از: شیرکوبیکس ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر) من دشت گندم وجوشعربودم مادرم نیزباران رحمت من سنگ درون گهواره ی کوهی بودم مادرم نیزسرزمینم من پیله ابریشم بودم مادرم نیزدرخت درد ورنج من جسم پرنده ای سپیدبودم مادرم نیزآسمانی سیاه من خواب بودم مادرم نیزسرم من خرگوش بودم مادرم نیزدشتی سرشارازگل وچمنزار من نفس بودم مادرم نیزسینه مادرم قفس ومن نیزکبک اش من داستان ...
  • شعری از قباد جلی زاده ترجمه: باسط مرادی

    شعری از قباد جلی زاده ترجمه: باسط مرادی «چکه چکه روشنی» 1 من غیر از «دوستت دارم» کار دیگری ندارم. 2 چیزهای زیادی هست،که می خواهم به تو بگویم... مثلا اینکه؛ دوستت دارم. ... 3 کاش کتاب،پنجره ای می بود... بازش که می کردم، تو را درش می دیدم 4 چراغ ها خود به خود منوّر می شوند، هنگامیکه تو اسم روشنایی بر زبان می آوری. 5 از صبح پی در پی مشغول جمع کردن برهنگی هستم... آخر ...