اندوه نور (بهنود بهادری): اشعاری از فرزانه بهزادپور/ دانیال آزرده/ ندا حاتمی

. . . ۱ به دار دارالرحمه قسم صدایم را آتش بزن هزار زن را که در دهان من زار زار میگریند به آن تکهی چشمهات که آدم را میبرد وسط روضه برقصاند و آدم هی میچرخد و افتان هی میچرخد و خیزان هی میچرخد که یعنی : آقا ،اجازه هست یه کم تو تنت […]
با پرویز اسلام پور به مناسبت چاپ طبقات جنون: نازنین آیگانی/ مهران شفیعی/ بهنود بهادری

. . . . نازنین آیگانی آن كه مقيم پلهاست او را خطاب كردهاند: «فرشته ساكن حجمهاي سريع!»* فكر ميكنم اين بهترين خطاب است براي شاعري كه زبانش مدام در سفر باشد. پرويز اسلامپور آدمِ زمان است بيشتر تا زبان. گرفتار آزادي در زمان است. در رفت و آمدي بيوقفه، مدام سوغاتي از حال […]