رفتن به بالا

  • داستان کوتاه «مَلَج»/ شیوا پورنگ

    . . . . هفت گیس پریشان و هفت تیزی ِبران و هفت چشم ِقرمز بی‌پلک . هفت پنجره و هفت در و هفت اتاق. هوهو...هاها... صدای طبل و سوت و کف. پنجره‌ی اول باز و باد پرده‌رقصان درکش‌وقوس گریز. صدای خشاخش برگ و زمزمه‌ی ترسان بسم‌الله بسم‌الله و سم اسبی که پریشان می‌رود و می‌آید. می‌شمرم با تمام وجودم، هفت‌بار موج، محکم، ساحل سنگی را می‌لرزاند و هفت‌بار فانوس نورش را به اتاق ...
  • دختری با لباس فرم سورمه‌ای (داستان کارگاهی) / سمانه قاسمی

    داستان دختری با لباس فرم سورمه‌ای / سمانه قاسمی پشت پیشخوان مغازه ایستاده بودم و داشتم طلاهائی را که برای مشتری قبلی وزن کرده بودم سرجایشان می گذاشتم که چشمم افتاد به دختر. داشت ویترین را نگاه می کرد. اما سرسری. چون هی چشمش برمی گشت داخل مغازه و مرا می پایید. لباس فرم سورمه ای دبیرستان تنش بود و جلوی موهای کوتاه پسرانه اش را که توی نور آفتاب به طلائی می زد از جلوی مقنعه ...
  • داستان «خرمالوها» مرجوری برنارد/ ترجمه کامیار شیروانی مقدم

    مرجوری برنارد(1897-1987) استرالیا نویسنده استرالیایی . از او  رمانهای" فردا و فردا و فردا " و " خانه ساخته شده است" و مجموعه داستانهای کوتاه و همچنین نوشته هایی درخصوص تاریخ استرالیا  به چاپ رسیده است. این داستان از کتاب مجموعه داستانهای کوتاه استرالیایی انتخاب شده که مجموعه ای از بهترین داستانهای نویسندگان استرالیایی از سال 1890 تا 1990 و بعد از آن را شامل می شود. کامیار ...