«مرجع تقلید ِ زندگی، مرگ است»

. . . رمق اگر باشد، جان اگر باشد، حرف‌ها دارم. من کلمه را دوست دارم آنقدر که همه چیز را کلمه می‌بینم. شهر برایم کلمه است. خیابان‌ها کلمه است. زندگی کلمه است. پدرم کلمه است. مادرم…قوت لایموتم کلمه است. اما اما اما این روزها هرروز میان مرگم. میان روز مرگی… نام‌های بسیاری می‌شناسم که […]

مرزهای ثبات و تحول در شعر پس از نیما

. . آوانگارد یازده / کارنامه‌ی ادبی اسماعیل نوری‌علا . . . . . ادبیات معاصر ما دوره‌های تحول و ثبات را در دهه‌های مختلف تجربه کرده‌ است. این تجربه‌ها به ما نشان می‌دهند که در بسیاری از موارد فارغ از تأثیر و تأثرهای اجتماعی بسیاری از اتفاقات و تحولات قائم به شخص بوده‌ است […]

از اسماعیل نوری‌علا گفتن / به قلم رضا بهادر، رضا بختیاری‌اصل، حمیدرضا رحیمی، دکترسعید محمدحسنی، رضا حیرانی، عفت کیمیایی

. . ” خنیاگرانت را بگو که در عروسی ما سال را نو کنند “ “اسماعیل نوری علا ” ( ا.ن.پیام ) ، متولد 1321 ه.ش ؛ شاعر ، منتقد و روزنامه نگار موج نویی تاثیر گذار در دهه ی چهل ه.ش و آغاز دهه ی پنجاه همان سده است که با مشارکت در انتشارات […]

شعرهایی منتشر نشده از اسماعیل نوری‌علا

مراقب کلاغ ها ادامه داده‌ام سفری را که در زمان و مکانی معين آغاز شد اما زمان و مکان به سرآمدن‌اش را تنها آيندگان خواهند دانست درست وقتی که قرار است من آويخته از ستاره و تکيه داده به ماه تماشا شان کنم که آزادی مرا به سوگ نشسته اند. شتابان آمدم و خرامان می‌روم […]

سخن سردبیر

. . «چالنگی از آن ابرها بود که نبارید!». ویژه هوشنگ چالنگی . . خودش گفته بود: « از ابرها آن تکه که تویی نخواهد بارید» از زمان انتشار زنگوله تنبل به بعد، برای نسل من هوشنگ ‌چالنگی زنده شد. نه این که نشناسیم؛ اما حالا چیزی جلو دستمان بود که می‌فهمیدیم چرا شاملو این […]

سخن سردبیر

. . راه‎‌ های بی‌رهرو (ویژه هـــرمز علی‌پور) . با تنش گرم، بیابان دراز مرده را ماند در گورش تنگ … (نیما) این که می‌نویسند «راهشان پر رهرو باد» حرف گزافی بیش نیست. نه اینکه بد باشد؛ نه! ابدا! اما بیهوده است؛ محال است؛ در طول تاریخ هنر و ادبیات اصلا برای جریان‌های اصیل هیچوقت […]

اندوه نور با اشعاری از: علی مومنی/ سام گیوراد/ رضا بهادر

. . علی مومنی نه آويشني نه نعناعي كه خلط كارخانه هاي اطراف را كافور ، از جنازه مي شويد بي بي ، سياه از تب مشكوك كسوف كامل سينه و سطل هاي كبودي كه از وسط چاه هاي تنش سرفه مي كشد بيرون وشعله هاي زبانش از تنور دهان و جهنم ترس به شيهه […]

سه شعر از رضا بهادر

سه شعر از رضا بهادر نگاه باد   پرنده روی سیم های لخت برق می زند و در نگاه باد چادر چادر نماز زن ها را برهنه می کند من در عبور سرد تو از چشم پرنده می گیرم و بوسه ای بی رنگ از پشت پنجره شنیده می شود پیاده رو در دهان تاریک […]