رفتن به بالا

  • دو شعر از ریحان یوسف تمنا (افغانستان)

     دو شعر از ریحان یوسف تمنا (افغانستان) واگویه های یک مونث 3 دکمه لباسش را باز می کند تنش بوی ماندگی می دهد سایه را با کبودی زیر چشمش هاشور می زند شور می زند رژلب نارنجی فنجان قهوه خالی و لبخندی که تمام صورتش را فراگرفته زیر بیست و چند سالگی اش دراز می کشد مذکرِغمگین عاشقانه هایش مسموم می شود در این روزهای چندش آور آخر شب است دهانش طعم گس یک خواب می دهد دود ...