رفتن به بالا

  • شــعر آزاد: فرشاد حجتی / عفت کیمیایی/ نسترن‌ شلت‌/ زینب برزگری

    . . . . ۱ به نستعلیق اندامت قاری‌ام کشان کشان تا کمانه‌ی ابروهات بسان هزار سهره‌ی سینه سرخ برائت از آسمانت را به رقص آ ای لالایی علف به رقص آ که بعد از هر بهار رستگار تویی و جان باز منم ۲ پناهنده‌ام به هندسه‌ی اندامت ای آبستن نور مشاطه‌ی شب ای لالایی علف بنواز این گیاه محتضر را که جانش به لب‌های تو رسیده بگشای در که شب پوسیده و ماه زخمی تنها هیچ را ...
  • جوانمردا / شعری از زینب برزگری

    دلم خزانه ی اسرار بود و دست قضا درش ببست و کلیدش به دلستانی داد ***   جوانمردا! پرده ی اوّل: سَحَر   امیرکبیر ِ تاج هاش به سر های امیر کبیر روزهای دست به سر باران بارید و بعد از کودتای مذکور تاج الدین مویه هاش را حواله بر سر خورشید که شیر می شود نشد کجا پایاب ِ طمع پیر می رسد؟ کجا تالاب ِ خطر امید می زند توی رگ؟ سحر! صبا خطا نیست. رگ بزن به ...