مجله شماره پنج

برای چشم های من آنهمه ناخن زیاد بود. یدالله رویایی جانفرساست. جانفرساست و بر سخت جانی خودمان این گمان نبود. نمی دانیم در کجای جهانیم که این چنین میان کژی ها، راست ایستاده ام. نمی دانیم از شعر چه بر می آید که باز هم می نویسیم می خوانیم و در آخر تمرین گریستن می کنیم. چرا که تخیل […]