شعر کوردی / دو شعر از «ابراهیم احمدی‌نیا»

«زندگی کریستال است و آب خائن»
بر خلاف سبز مانتو
زنی فرو ریخت
             بر صیقل سرامیک!
آن‌سوی چلچلی
هوس بود و الکل
پاساژ برای آبیاری کافی نیست
     که زرق‌وبرق است و
                             اشکوب!
کریستال است زندگی
                و خائن است آب  
سنگرها پر از سرود ملی و عکس سکسی
زمین در تصرف طولانی قبرستان
خدایا چرا کامپیوتر بر دوش من
و چرا تفنگ در دستان  درخت
و کی فرو رفت چتر
                 در چشم سرد برف؟
برف چرا سفیدتر از همه‌ی نارنجی؟
بگذار به مملکت سنگر بروم
لک‌لک را پیشوای خود سازم
و ایمان بیاورم
        به ‌‌ثقل لرزان ظلمت!  

– ——————————————————————————————————————-

«دانلود»
ای مرگ
دانلودم مکن در هاردهای گور
چند سال دیگر می‌خواهم
           
و عمر سمندری!
هنوز نمی‌دانم دموکراسی کیسه‌ای چند؟
یا چیست فرق آزادی و سرنیزه
هنوز” آراد”م در کلاس ششم
هنوز قرآن را کامل ختم نکرده‌ام
و نخوانده‌ام جلد دوم capital   را!
هنوز چند کیسه شعر چاپ‌نشده در زیرزمین
و سیراب ناشده
از جوانی و C2H5OH !
ای مرگ!
دنیای دیجیتال و پست‌مدرن
برای آنها و آنهاترها
من راضی‌ام به DOS و چکش و
           
اندکی نان و دوغ!
هنوز پایان‌کار خانه‌ام در شهرداری است
هنوز گیلاس داخل حیاط نرسیده
هنوز لاستیک‌های ماشینم خیلی تازه است!
ای مرگ
چند سال دیگر،
و فرصتی
           
نصف یک عقاب!