شعر آزاد: معصومه روشنی/ عارف قزوینی

مرا از شانههایت زمین بگذاراین عقوبت را میبوسم وُ در خطکشیهای دور تنت خاک میکنمبا یک مدادِ قرمز هاشور میزنم برسی به مرزو اعداد بیشماری را برهانی از قبرهایشاناین خانه که زیرِ آن خانه خوابیده بود وُ مرده بود و اسیر برده میشددشتی بود به سرگردانی خدا در تور… یکطرف آسمان میزند به سرشیکطرف بادبادکی […]
شعر آزاد نسترن اخلاقی/ حسین بختیاری/ نیما جم/ مائده امینی/ فواد افراسیابی

نسترن اخلاقی از قوس مشکوک ماه شروع میشود تا انحنای تاریک اندامها از شکستن ناهنجار هجاها در گلو و صدای گذشتن چرخ از استخوان – بوکوفسکی میگوید من یک الکلی بیسروپا هستم میان سطرهای زرد روزنامهها که توالی زنها و گربهها در تختخواب دنبال میکنم- میگویم همهچیز از تن دادن بهتنهایی انبوه اتاق پیداست از […]
شعر آزاد هرمز علیپور/ مظفر رویایی

هرمز علیپور to me بگیر که نوعی از دلتنگی در خطی از یک شانس ازدسترفتهای هدیهای که قدر ندیده گم گردد از دیدگانی که آرزوها کرد به تعطیلی بکشد به یکدفعه تمام حسها آنهم به بعد حضوری که چهره به چهره بعد برسد ظهور لحنها و گریههایی که دور میخواهد آدمی را از نور و نظر […]
شعـــــــرآزاد/ کیوان قادری، محمد نیازی، حسین کریمی، طلایه رویایی

. . . . (بیا تا جنازههایمان بدَویم) . . میتوانم طوری صدایت کنم که تفنگها همه بیصدا شوند سربازان رویشان را برگردانند طوری که دیگر جنگ تمام شود و این خاورمیانهی لعنتی را که به دنبالت زیر پا گذاشتهام، نفسی بکشد سرهای بریده بر نردههای میدانگاه «موصل» به جنازههاشان برگردند و بکارت دخترانِ شنگالی […]
فنجانِ شکسته در پاییزِ فروپاشی/ فرامرز سه دهی

فنجان شکسته در پاییز فروپاشی فرامرز سه دهی چاپ سوم نشر آوای کلار تیرماه 1397 شمارگان: 1000 شعری از این مجموعه: نان سنگکِ بالا بلند، پنیر تبریز عشوه گر، همۀ ما… گر پیش از بهار آمده بودی پرستوها کی؟ به خانه برمی گردند سه سیب سرخ دماوند دست های تو موهای من ویلا. […]
فراخوان دومین دورۀ جایزۀ ادبی آوانگارد

فراخوان دومین دورۀ جایزۀ ادبی آوانگارد تحمل دیگری، شنیدن و شنیده شدن، حرف ناگفتۀ ما بود که محور دور اول جایزۀ ادبی آوانگارد قرار گرفت. شنیدن و شنیده شدن در زمانی که مردم به ندرت کتاب می خوانند و نویسندگان نانوشتههای بسیار در سینۀ نگاه می دارند. دومین دورۀ جایزه در حالی برگزار می شود […]
شعری از ساسان شیبانی نژاد

ساسان شیبانی نژاد تن من یک پنیر لاکتیکیست باسوراخ های ریز و درشت که هر چیزی را درخود فرو می برند با من بخواب آغا چرا که من خوشمزه ام و لقمه های تنم را در موش دهانت بگذار می خواهم شوری یک مرد را زیر زبانم زندگی کنم تن من یک پنیرلاکتیکیست باسوراخ های […]
دو شعر از هدی قاسمی

دو شعر از هدی قاسمی شعر اول: مثل ممنوعیت ساحل به ماهی مثل ممنوعیت نور به سایه مثل ممنوعیت باد به شمع به آرامش ممنوع تو محتاجم و … ممنوع! شعر دوم: شرط می بندم این بار مقصر، خداوند است که تکلیف آوارگی های من مشخص نیست!؟ وقتی باران درست روی موهای تو […]