این شماره قرار ما با منصور بود؛ نیامد.

این شماره قرار ما با منصور بود؛ نیامد.   منصور خورشیدی جایی نرفته بود؛ مانده بود اینجا میان صفحات حجم. باید ورقش می زدی تا می دیدی سطرها چطور از پاریس تا اشرف(بهشهر) جا خوش کرده اند.  ورق زدن منصور با سرعت ممکن نبود. باید می ماندی و آرام لابه لای کلماتش تمامیت شهودش را […]

خوانش شعری از منصور خورشیدی/ فرزاد میراحمدی

خوانش شعری از منصور خورشیدی/ فرزاد میراحمدی   «از روایت بال­ های پرنده آرایش ناهموار در هوا روی بریدگی بازو خلاصه می ­شود وسط بسیار سیاره ­ها که پرت افتاده ­اند آن گوشۀ جهان آن­گاه هجوم هواها از ظلمت همیشه کنار صورت درهم ورق می­ خورد وقتی طول سکوت از صدا پر می­ شود»   […]