غزل اوّل سلیمان: ترجمه از عبری به فارسی : ابوذر کردی
غزل اوّل سلیمان
ترجمه از عبری به فارسی : ابوذر کردی
اشاره ی اول : زبان عبری چیست ؟
زبان عبری به همراه زبان های عربی و آرامی تشکیل خانواده ی زبان های سامی را می دهند پس لاجرم بین زبان عربی و عبری مشترکات بسیار زیادی نهفته شده است و بدیهی است هرآنکه زبان عربی را آموخته باشد با سرعت و در عرض کمتر از چند ماه می تواند این زبان را نیز به مجموعه ی زبان های آموختنی خویش بیفزاید. به نظر راقم این سطور هرآنکس که با زبان عربی بیگانه است بعید به نظر می رسد بتواند از عهده ی یادگیری زبان عبری بربیاید چون بسیاری از اصول موضوعه ی این دو زبان مانند صرف افعال در باب های هشت گانه ی عربی در حالت ثلاثی مزید و هفت گانه ی عبری در همه ی حالات به هم نزدیک هستند ، ساختار اسم و تبعیت آن از موصوف و همچنین رده ای از انواع حروف بین این دو زبان در اشتراک به سر می برند . یک تفاوت در حروف الفبای این دو است و آن این است که عبری به رغم عربی چهار حرف پ ، چ ، ژ و گ را در خود نهفته دارد .
و اینکه زبان عبری مانند فارسی ، عربی و اردو از راست به چپ نوشته می شود .
اشاره ی دوم : غزل غزل های سلیمان چیست ؟
زبان عبری ، زبان قوم یهود است . این قوم ، کتابی دارند به نام تنخ (תנ”ך ) که این تنخ سرواژه ی سه کلمه است و این کلمات هر یک از بخش های این کتاب هستند که به ترتیب عبارتند از ۱- تورات (תנ”ך ) که در عبری به معنای فرمان و دستور است ، ۲- نِویئیم (נביאים ) که در عبری به معنای پیغمبران است و مراد از آن کتاب هایی است که گفته می شود متعلق به پیغمبران بنی اسرائیل هستند مانند اشعیا ، ارمیا ، حزقیل ، یونس ، زکریا ، حبقوق و … و ۳- کِتوویم (כתובים ) که در عبری به معنای مکتوبات و دست نوشته هاست که در این قسمت علاوه برآنکه باز هم پاره از کتب انبیای بنی اسرائیل به چشم می آید مانند مزامیر داوود ، امثال سلیمان ، قسمتی کوتاه وجود دارد به نام شیر هَشیریم (שיר השירים ) که در عبری به معنای سرود سرود هاست که گفته می شود متعلق به سلیمان نبی است .
لطفاً اندکی به عبارت شیر هشیریم تأمل کنید ! شیر مفرد است و به معنای سرود و شیریم جمع آن است و در زبان عبری ، با افرودن ایم به مفرد مذکر آن کلمه جمع بسته می شود ، پس شیریم یعنی سرود ها . آیا این شیر همان شعر در زبان های عربی و فارسی نیست ؟ آیا می توان گفت که واژه ی شعر که بسیاری از متفاضلان آن را بدواً به معنای احساس ترجمه می کنند تباری عبری و آرامی دارد و آیا می توان آن را مستقیماً برابر نهاد غزل دانست ؟! سوال دوم اهمیت خاصی دارد به خاطر آنکه بسیار از مترجمان این سرودها چون تقریباً بدون استثنا از روی انگلیسی ترجمه کرده اند واژه ی عبری شیر را که در انگلیسی به Song برگردانده شده است به غزل ترجمه کرده اند !
بگذریم سرتان را درد نیاورم ، با اینکه مجموعه سرودهای سلیمان که تعداد آنها هشت قطعه است، دو سه بار در ایران توسط افراد مختلف ترجمه شده ولی برای یک دفعه ی دیگر این مجموعه سرود ها توسط نویسنده ی این متن و این بار از عبری به فارسی ترجمه گشته و به زودی دست ناشر قرار می گیرد .
غزل اوّل سلیمان
א שִׁיר הַשִּׁירִים, אֲשֶׁר לִשְׁלֹמֹה.
ב יִשָּׁקֵנִי מִנְּשִׁיקוֹת פִּיהוּ, כִּי-טוֹבִים דֹּדֶיךָ מִיָּיִן.
ג לְרֵיחַ שְׁמָנֶיךָ טוֹבִים, שֶׁמֶן תּוּרַק שְׁמֶךָ; עַל-כֵּן, עֲלָמוֹת אֲהֵבוּךָ.
ד מָשְׁכֵנִי, אַחֲרֶיךָ נָּרוּצָה; הֱבִיאַנִי הַמֶּלֶךְ חֲדָרָיו, נָגִילָה וְנִשְׂמְחָה בָּךְ–נַזְכִּירָה דֹדֶיךָ מִיַּיִן, מֵישָׁרִים אֲהֵבוּךָ. {פ}
ה שְׁחוֹרָה אֲנִי וְנָאוָה, בְּנוֹת יְרוּשָׁלִָם; כְּאָהֳלֵי קֵדָר, כִּירִיעוֹת שְׁלֹמֹה.
ו אַל-תִּרְאוּנִי שֶׁאֲנִי שְׁחַרְחֹרֶת, שֶׁשְּׁזָפַתְנִי הַשָּׁמֶשׁ; בְּנֵי אִמִּי נִחֲרוּ-בִי, שָׂמֻנִי נֹטֵרָה אֶת-הַכְּרָמִים–כַּרְמִי שֶׁלִּי, לֹא נָטָרְתִּי.
ז הַגִּידָה לִּי, שֶׁאָהֲבָה נַפְשִׁי, אֵיכָה תִרְעֶה, אֵיכָה תַּרְבִּיץ בַּצָּהֳרָיִם; שַׁלָּמָה אֶהְיֶה כְּעֹטְיָה, עַל עֶדְרֵי חֲבֵרֶיךָ.
ח אִם-לֹא תֵדְעִי לָךְ, הַיָּפָה בַּנָּשִׁים; צְאִי-לָךְ בְּעִקְבֵי הַצֹּאן, וּרְעִי אֶת-גְּדִיֹּתַיִךְ, עַל, מִשְׁכְּנוֹת הָרֹעִים. {פ}
ט לְסֻסָתִי בְּרִכְבֵי פַרְעֹה, דִּמִּיתִיךְ רַעְיָתִי.
י נָאווּ לְחָיַיִךְ בַּתֹּרִים, צַוָּארֵךְ בַּחֲרוּזִים.
יא תּוֹרֵי זָהָב נַעֲשֶׂה-לָּךְ, עִם נְקֻדּוֹת הַכָּסֶף.
יב עַד-שֶׁהַמֶּלֶךְ, בִּמְסִבּוֹ, נִרְדִּי, נָתַן רֵיחוֹ.
יג צְרוֹר הַמֹּר דּוֹדִי לִי, בֵּין שָׁדַי יָלִין.
יד אֶשְׁכֹּל הַכֹּפֶר דּוֹדִי לִי, בְּכַרְמֵי עֵין גֶּדִי. {ס}
טו הִנָּךְ יָפָה רַעְיָתִי, הִנָּךְ יָפָה עֵינַיִךְ יוֹנִים.
טז הִנְּךָ יָפֶה דוֹדִי אַף נָעִים, אַף-עַרְשֵׂנוּ רַעֲנָנָה.
יז קֹרוֹת בָּתֵּינוּ אֲרָזִים, רחיטנו (רַהִיטֵנוּ) בְּרוֹתִים.
۱) این غزل غزل هاست که سروده ی سلیمان است .
۲) بگذارید با زبان اش مرا ببوسد ، چونکه عشق او از شراب والاتر است .
۳) مرهم تو ، چه رایحه ی دلپذیری دارد ، مرهم پاک ، نام توست ؛ به همین خاطر است که دوشیزگان تو را دوست می دارند .
۴) رهایم کن ، ما پس از تو شتاب می کنیم ؛آنگاه پادشاه مرا به اتاقش می کشاند ، ما با تو شاد خواهیم بود و سرخوش ، به یاد می آوریم که عشق تو از شراب بالاتر است ، خالصانه می گویم دوستت دارم .
۵) من سبزه ولی زیبا هستم ، ای دختران اورشلیم ، همچون تکیه گاه های فرزندان اسماعیل و ای سراپرده های سلیمان .
۶) به من نگاه نکن چونکه من سبزه هستم ، چونکه خورشید مرا نقره داغ کرده است ، فرزندان مادرم پیش پای من از پای در آمدند ، آنان مرا نگاهبان تاکستان هایشان کرده بودند ، و تاکستان من بدون محافظ مانده بود .
۷) به من بگو آیا تو جان جانان منی ، کی گله ات را به چرا می بری ؟ چگونه هنگام ظهر استراحت می کنی ؟ و برای چه من باید مستور بمانم در برابر رمه ی دوستی تو .
۸) اگر تو چیزی درباره ی خویش ندانی ، آن وقت میان زنان بهترینی ؛ به دنبال رد پای گله و غذای کودکان ات برو ، به موازات سایه بان چوپان ها . { ف }
۹) عشق من ، تصور می کنم که من و تو در درشگه ی فرعون نشسته ایم .
۱۰) گونه های زیبای تو مدورند و گردن تو مهره ی تسبیح را می ماند .
۱۱) برایت حلقه هایی طلایی خواهیم ساخت با مهره هایی از نقره .
۱۲) به محض اینکه پادشاه دور میز می نشیند ، بوی حنای من به مشامش می رسد .
۱۳) دلدار من ، مرا در توده ای از صمغ نهاده که تا سینه در آن فرو رفته ام .
۱۴) دلدار من ، مرا به دنبال خوشه های حنا کشانده میان تاکستان هایی در عین گِدی
۱۵) برحذر باش دلبر دلربای من برحذر باش تو که چشمانت چشمان کبوتران است .
۱۶) برحذر باش ای یار زیبا و خوشگوار من ، ای آنکه همنشینی تو زندگی دوباره است .
۱۷) ستون خانه ی ما از درخت سدر است ، و سقفش از درخت سرو .