در باره ی دوبیتی یا سیتک (ادبیات سیستان) پیام سیستانی
در باره ی دوبیتی یا سیتک (ادبیات سیستان)
پیام سیستانی
ترانه و گاه نیز دوبیتی را در سیستان سیتک(seytak) می نامند . دو گمان در باره ی ریشه و معنای این اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سیتک را هم ریشه با ” سیت ” ها و سکاها بپنداریم و گمان دیگر این است که آن را برگرفته از واژه ی ” سیت ” به معنای ترانه بدانیم .افزون بر این سیستانیان به دو بیتی ، بیت نیز می گویند . در هر روی دوبیتی سرایی یا سیتک سرایی ، شیوه ای یله سرایی بوده است که نخست ، سراینده و سپس خواننده و خواهنده برای رهایی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزیدند تا با رساترین ، کوتاه ترین و رهاترین واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهایی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خویش را در فشرده ترین ، یله ترین ، زلال ترین و قابل دسترس ترین قالب زبانی بریزند و رودرروی زندگی بایستند و با کوتاه ترین قالب بر سر زندگی فریادی بلند سر دهند . شاید برای همین است که کم تر می توان سیتک و ترانه ای را یافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوریده ای را پیدا کرد که هنگام سیتک خوانی بتواند بی فریادی ناخواسته سیتکی را بخواند . بر بنیاد همین باورهاست شاید که دوبیتی سرایی یا سیتک سرایی را بایستی مردمی ترین قالب شعر اقوام ایرانی نامید زیرا دوبیتی یا سیتک قالب برگزیده و زبان دل های شوریده ی طبقات فرودستی بوده است که از دیرباز تاریخ در لایه های زیرین زندگی نفس می کشیده اند و همواره نیز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربیده است و دوبیتی انگار می آمده است تا در کنار زیستن و کار، یاری گرشان باشد تا دمی زیستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند.
بر وارونه ی قالب های دیگر شعری که سرایندگان آنان شناخته شده ، چیزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبیات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرایندگان بسیاری از این سیتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سیتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دیاری به دیاری دیگر کوچیده اند و تا ژرفای زندگی ریشه دوانده اند . انگار نسیم زندگی در درازنای زیستن وظیفه ی پراکنده کردن تخم این سیتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که این سرایندگان گمنام چشم انتظار امیر زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاریخ و صله ی ناچیزی باشند ، تنها و تنها به نیاز دل های شورمنش خویش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی یله سرایی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گریز ، دلدادگانی گمنام و شوریدگانی سر مست بهترین زیست گاه این دوبیتی ها و سیتک ها در درازنای زیستن بوده است .چوپان زادگان یله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ دیده ، دخترکان ربوده شده ، برنایان عاشق پیشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نیزاریان و … همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سیتک ها دارند . شاید برای همین است که دوبیتی های اقوام ایرانی ، گاه با تغییری بسیار جزیی به شیوه ی شگفتی به هم نزدیک می شوند و جان مایه های مشترکی دارند . اگر از تاثیر و تکثیر این دوبیتی ها بگذریم شاید درد های مشترک ، شیوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معیشتی مشترک و جغرافیای فرهنگی مشترک را بتوان یکی از دلایل بنیادین دوبیتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زیرا بخشی از کارکرد این دوبیتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ایرانی ریشه های همسانی دارد که یافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از میان بیشتر قالب های سنتی شاید بتوان دو بیتی را کارکردی ترین قالب شعر اقوام ایرانی و یا حتا شعر پارسی نامید . قالبی که در میان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ایرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشیده است و هم ، بار موسیقی را . قالب دو بیتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زیرین جامعه ی ایرانی نامید ، طبقاتی که نه تنها این قالب را برای جهان درونی خویش تنگ نمی یافتند بلکه چونان جام جهان نمایی نیز به او می نگریستند و در هر لحظه ای از زندگی نیز همراه شان می بردند تا با این جام جهان نما هم به نیاز ها و شوریدگی های خود پاسخ دهند و هم با یاری او، رو در روی ناملایمات زندگی و خستگی کار بایستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بیابند. بی جهت نیست که دوبیتی و ترانه این گونه با زندگی اجتماعی ایرانیان درپیوند بوده است و چنین متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می یابیم که از چنین تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بیشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نیز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصیت قالب دوبیتی ها و سیتک ها و نیز زبان بی پیچش و قابل دسترس این بزرگان ِکوچک و یا این کوچکان بزرگ ، می توانیم به راز ماندگاری آنان پی ببریم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چیزدان و فن سالار ادبیات ما سازگار بوده است و حتا در بسیاری جاها نیز با این ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پیش از انقلاب بزرگ نیما کوچک ترین گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترین جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافیه ، اما با بررسی بسیاری از این سیتک ها در خواهیم یافت که سرایندگان ، خواسته و ناخواسته این خطوط قرمز را در سیتک سرایی ندیده می گرفتند و تنها در اندیشه ی بیان رنج ها و شادی های خویش می شدند چرا که ذهن و زبان این فرودستان جز با جان زلال و غیر اشرافی قالب سیتک و دوبیتی با هیچ قالب دیگری سازگار نبوده است .
بسیاری از سیتک های سیستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گیری از قافیه نیز هم سو با تعاریف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان دیروز و امروز نیستند اما هم چنان سیطره ی خویش را با تمامی این کاستی ها بر موسیقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نیز خواهندگان تازه ای می یابند . حتا به گمان بنده با این که بسیاری از این سیتک ها، شعرهای کم مایه و کم ویژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گویش سیستانی تن می دهند اما از آن جایی که ریشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغییراتی در حنجره ی ساز ها و نیز لحن های موسیقیایی سیستانیان شده اند و گاه نیز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بیماری زبانی شده اند . با این که امروز شاعران بسیاری به سیتک سرایی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سیتک ها وترانه های کهن بیشتر است . شاید بافت زبانی پیچیده ، دشواری تصاویر ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصیت و جان دو بیتی ، فشرده نگویی و پریشان جانی و نیز دشواری خواندن را بتوان از دلایل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با این همه ، دوبیتی امروز سیستانی نیز از خواب چندین ساله ی خویش برخاسته است و روندی نوگرایانه را در فرم و محتوا در پیش گرفته و چونان قالب های دیگر شهر نوپای سیستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام دیگر ایرانی به پیش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصیت قابل قبولی نیز در این گستره ها رسیده است .ازدوبیتی سرایان و یا سیتک سرایان کهن سیستانی می توان ” اُسینا ” ( البته با کمی احتیاط ) ، ” زینا” و ” مَد علی ” ( محمد علی ) را نام برد .
در پایان برای آشنایی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ایرانی ، برگردان و باز سرایی چند دوبیتی سیستانی را پیشکش می کنم .
شعر و بازسرایی : پیام سیستانی
۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به دیدار زندگان نیازی نیست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکیده نمی گیری ؟
۲ـ
دلم تنهاست
دل پریشانم تنهاست
ـ به تنهایی اندوه سرنایی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هایم را می گسترانم
در خیابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پیراهنت !
اگر که دوباره بیایی .
۳ـ
پریشانی ام را آرامشی نیست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچیدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گیسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گیسویت
شانه ای خواهم شد و
تا پایان جهان خواهم زیست .
ـ اگر که بگذاری ـ