پرویز اسلام پور و شعر او / رضا بهادر
پرویز اسلام پور و شعر او
رضا بهادر
«پرش از حجم روحانیت افتادن است »
پرویز اسلام پور زاده ی مرداد ماه هزار و سیصد و بیست و دو خورشیدی در تهران شاعر و هنرمند آوانگارد ایرانی در سال های دهه ی چهل و پنجاه خورشیدی در محافل شعر و ادب خوش درخشید و چهره ای متفاوت و پیشرو در شعر فارسی از خود به جای گذاشت .
شعر او ادامه ی حرکت موج نو به حساب می آید و به نوعی از او به عنوان مهمترین بنیان گذار شعر دیگر نام می برند.
این جریان ادبی –هنری آوانگارد و ایده ی شعر دیگر در مقابل جریانات رایج شعری آن روزگار در ایران ،که اکثراً تحت تأثیر فضای سیاسی و اجتماعی زمان خویش به شعر متعهد با پیام های مشخص خلاصه می شد ،شکل گرفت .این شاعران ،شعر را در خدمت شعر می دانستند و تعهد آن ها به زبان و ادبیات مهم ترین ویژه گی شعر آن نسل به حساب می آمد.
جنبش شعر دیگر همان گونه که اشاره شد ،متاثر از جریان شعری موج نو بود که در نهایت منجر به مانیفست شعر حجم شد و سپس از دل این حرکت ،جریان های دیگری چون موج ناب و گونه های دیگر شعر پیشرو بیرون آمد .
پرویز اسلام پور ،بعد از یداله رویایی که طراح شعر حجم می باشد تاثیر گذارترین و مهم ترین نماینده ی شعر حجم به حساب می آید.
گرایشات عرفانی در شعر و زنده گی پرویز اسلام پور هم چون همه ی شاعران شعر دیگر کاملاٌ مشهود و قابل درک می باشد.اشعار و نوشته های اسلام پور در جزوه شعر دیگر (کتاب اول) مهرماه یک هزار و سیصد و چهل و هفت خورشیدی با طرح روی جلدی از حسین زنده رودی توسط انتشارات اشرفی به چاپ رسید.شماره ی دوم این جزوه شعر در سال هزار و سیصد و چهل و نه با شعر هایی از پرویز اسلام پور ،بهرام اردبیلی ،بیژن الهی ،هوشنگ چالنگی ،محمود شجاعی ،فیروز ناجی ،یداله رویایی ،فریدون رهنما نیما یوشیج منتشر شد.
تقریباٌ یک سال پس از معرفی شعر دیگر به جامعه ی ادبی ایران پس از ماه ها چالش و گفت و گو سرانجام بیانیه ی شعر حجم در منزل پرویز اسلام پور تایید شد که داستان امضاء های بیانیه و چند و چون این جنبش شعری تا مدت ها محل بحث و جدل محافل ادبی ایران می شود.
پرویز اسلام پور که در مدرسه ی نظام درس خوانده بود با گرایش به ادبیات و نقاشی از فضای تحصیل دوری گزید و پس از انتشار سه مجموعه شعر در سن بیست و هفت ساله گی و در اوج فعالیت های ادبی خود به درخشش قابل توجهی رسید.
بی شک پرویز اسلام پور اتفاق مهم و قابل تأملی در شعر فارسی است.
شعر اسلام پور نه سطرهای تکان دهنده و تزئینی دارد و نه در زیبایی شناسی معمول شعر فارسی می گنجد. با این حال اسلام پور پیشنهادهای مهمی برای عرضه کردن دارد او ترسیم کننده ی مرزی بسیار باریک بین و ضد شعر و همچنین یک آنارشیست به تمام معنی در به هم ریختن قاعده های معمول به حساب می آید .
“این جا – آن چه می میرد / برای تو معنای مرگ ندارد ” (پرویز اسلام پور )
یکی از المان های موفق شعر اسلام پور خارج کردن شعر از وضعیت تجلی ناب و بی واسطه یی تجارب روانی و فردی و سپردن آن به تیغ پیرایش های مادی است.
حضور دیگر گونه ی هستی در زبان اسلام پور روایتی از هیچ خلق می کند.نه آن گونه که خاستگاه خلقت از هیچ بوده،بل که تجربه ی شاعر از حرکت در دوایر کوچک و بزرگ به درک موازی از جهان شعر و جهان پیرامون رسیده است که در مقابل هستی ،نیستی ابدی را اختیار می کند و ضیافت مجللی از مرگ برای مخاطب تدارک می بیند.امضای پرویز اسلام پور پای هر شعر اش شهادتی ست از حضور هیچ در تقاطع دشوار شاعر و کلمه…حضور او ردی از سایه ی جنون است بر گستره ی شعر فارسی و سرنوشت او در سرگذشت کلمه ادامه می یابد،تا جایی که شعر از تعبیر خود عبور کند و سکوت دشواری سرتاسر کلمه را فرا گیرد.
تجربه ای در برابر یک عمر ! رابطه ای میان حرکت ها و یک سکونت دیگر …
“قدم می زنم /روی خطی شفاف مثل شیشه / که آن چه را که به خواب می ماند / از آن چه را که نمی ماند / جدا کند” (پرویز اسلام پور )
او علاوه بر سرودن شعر و نشر کتاب های خود از نخستین شاعرانی است که شعر های مشترکی با دیگر شاعران از جمله بیژن الهی دارد.هم چنین او چندین مصاحبه ی ماندگار در زمینه ی ادبیات و هنر انجام داده است.از جمله گفت و گو با حسین زنده رودی و یداله رویایی و نوشتن مقالاتی در باب هنر از جمله مقاله ای در زمینه ی موسیقی تحت عنوان :”خداشناسی خود اشتکها وزن”،گفت و گو با ناصر عصار و یادداشت ها و مقالات بسیاری که غالباٌ در مجلات ادبی مطرح نیمه ی دوم دهه ی چهل خورشیدی منتشر می شد.
مجله ی تماشا گفت و گویی با او با عنوان :احوال یک شاعر منتشر کرده و منوچهر آتشی نیز در همین مجله با او مصاحبه ی معروفی با نام “شاعر پرش های تند از اعماق ” انجام داده است.
در سال های اخیر نیز گاه نامه ی نوشتا در چند شماره ی خود آثار منتشر نشده ای از پرویز اسلام پور به چاپ رساند که از جمله ده شطح از ابوبکر شبلی ،در زبان روزبهان بقلی شیرازی و گزارش عطار و …به گزینش و تنظیم پرویز اسلام پور نیز در همین نشریه منتشر شد.
از پرویز اسلام پور سه مجموعه شعر
:۱-وصلت در منحنی سوم (۱۳۴۶)
۲-نمک و حرکت ورید(۱۳۴۶)
۳-شعرهای جانور سیاه چاق(۱۳۴۹)
و یک کتاب الکترونیکی به نام ((پرویز اسلام پور)) در سایت دوات منتشر شده است.
اسلام پور در بیانیه ی شعر حجم می نویسد:حجم سکوی پرتاب است و ظرفیت دور جهان های ناپیدای شعر… از واقعیت تا مظاهر واقعیت ،از شیء تا مظاهر شی ء فاصله ای است ،فاصله هایی است ،فاصله هایی از واقعیت تا ماوراء آن .از هزار نقطه ی یک چیز هزار شعاع برمی خیزد.هر شعاع به مظهری در ماوراء آن چیز می رسد و واقعیت با مظاهر هزار گانه اش با هزار بعد وصل می شود.شاعر حجم گرا این فاصله را با یک جست طی می کند.تند و فوری…و بدین گونه ،از واقعیت به سود مظهر آن می گریزد.هر مظهری را که انتخاب کند ،از بعدی که بین واقعیت و آن مظهر منتخب است با یک جست می پرد،و از هر بعد که می پرد از عرض ،از طول و از عمق می پرد .پس از حجم می پرد ،پس حجم گراست و چون پریدن می خواهد ،در جست و جوی حجم است.
پرش از حجم رو حانیت افتادن است و حجم فضای این رو حانیت.به مثابه ی آن نیروی ایمانی است که پرش سفینه های دور پرواز را در اراده ی خداوند می آورد.او درباره ی مرگ گفته بود:هیاهو می کنی تا بگویی زنده ای…سر و صدا می کنی ،همهمه راه می اندازی تا مبادا در سکوت فرو روی .مبادا به سکوتی بزرگ تر – به مرگ- پیوسته باشی …
پرویز اسلام پور دهه های آخر عمرش را در پاریس زنده گی می کرد.از او شعر های بسیاری که حاصل سال ها انزوا طلبی خود خواسته و تنهایی و زیستن در شعر است باقی مانده که توسط خانواده ی او در حال گرد آوری و تنظیم برای انتشار عمومی است .
این شاعر و هنرمند پیشرو ایرانی پس از سال ها دوری از وطن ،سرانجام در تاریخ پنجم بهمن یک هزار و سیصد و نود و یک خورشیدی و در سن شصت و نه ساله گی در منزل شخصی اش در پاریس (فرانسه) در گذشت و در تاریخ ادبیات و هنر ایران زمین جاودانه شد.
(نوشت یداله رویایی در تدفین پرویز اسلام پور )
آدم پرویز ،خاکستر
تابوتی که نام مهدی اسلام پور بر خود داشت و روز بیستم بهمن و در پرلاشز بدرقه می شد ،خاکستر پرویز را با خود می برد .مشتی خاکستر !
نام او در تهران ،پرویز و در پاریس مهدی بود و در کوره ی آدم سوزی گورستان پرلاشز آن چه در آتش بود کالبد مهدی بود و در کالبد مهدی ،آدم پرویز می سوخت .
من زیر ضربت مرگ بودم .تنها توانستم خاکستر مهدی را در تورق هفتاد سنگ قبر بدرقه کنم:
هنوز نمی دانم از کجا می آیم .
پرنده ای سر در بال ، نشسته بر صفحه ی ساعت ،بر بالای سنگ بتراشند . و در پائین ، طرحی برای منظری از آن که منتظر خویش است . با صدای مهدی که در خطاب به خود گفت : ای غین ، ای سین ،ای همیشه همین !
آثار تزئینی :شن ، قطب نما ، غیبت و سکوت .
کتاب را بستم .گفتم ای غین ، ای سین ، ای همیشه همین ، و تکه ابر سریع و سپیدی در آسمان گذشت .از شانه ی من پریده بود ،از شانه ی من تا لانه ی او :از لغت هم گذشت .درگذشت !
به دوستی پرنده ها می مانست .پرید و عمرش را در سرزمینی بی عمر جا گذاشت .که در قبیله ی لغت آن چه بر کلمه می گذرد بر همه می گذرد.
شاعری این جا می میرد ، ما آن جا تنها می شویم.
سطرهایی از شعر پرویز اسلام پور
اگر از آسمان
که کویری ست
تنها یک پرنده به آبشخور گیاه رود
من با این دست های ترس
جذام را به میکده می آرم
جذام می تواند تنفس آسمان را باکره کند
این- که
باید از فسح لاشه ی متمرد
آموخت:
خاک هرگز دعوت نمی کند
می پذیرد …
ای حوصله برای هیچ صبور نباش
و به دردی بس کن که فزونش
سرطان را از یاد می برد …
از من دو چیز مانده
یکیش را که می دهم به تو
از من یک چیز مانده
بیا که
بگیری ش …
چیزی تو زا برای من نجات می دهد
و سالم ترین سال های من
چیزی نمی تواند برای تو بسازد و بفرستد
اما همین کنار تو وقتی خوابم
و وقتی بیدار
وقتی می نویسم کلمه ای را که جز تو کسی به من نداد
کلمه ای که جز تو هیچ کس نخواست
و جز من تو را آن قدر کسی دوست نداشت و
جز برای عمر من خداوند تو را نداد…