یادی از بابک اباذری، شاعری که دیگر نیست/ احمد بیرانوند

یادی از بابک اباذری شاعری که دیگر نیست/ احمد بیرانوند

سیگار از آخرین پک
سرباز از آخرین تیر
دخترک از آخرین کبریت
همه از تمام شدن
می ترسیم

بابک اباذری
طهران مخوف

چند سال پیش به واسطه ی یکی از دوستان با هم آشنا شدیم. قبل ترها بدون این که همدیگر را دیده باشیم از سیر کارها و فعالیت های هم خبر داشتیم. دنیای مجازی این روزها به خیلی ها عادتت می دهد بدون آن که هیچ وقت در زندگیت نقشی بازی کنند یا در زندگی شان نقشی داشته باشی.
بهانه ی ملاقات وضعیت شعر جوان بود. انتشاراتش پر بود از آثار شاعران جوان که خیلی ها کار اولی بودند. البته بعضی شاعران خوب و مطرح هم در ابتدای راه با او همراه شده بودند. بابت شروع خوبش تبریک گفتم. پیرامون جایزه آوانگاردها و سایت صحبت کردیم. از فعالیت سایت و رویکردش خوشحال بود و از تجربیاتش توی سایت کندو می گفت… مجموعه شعرش را هدیه داد و من هم مجموعه نقدم را.
جایزه آوانگاردها بهانه ای شد که بیشتر از هم خبر داشته باشیم. بابک قرار بود آثار یکی از برگزیده ها را منتشر کند. خودش هم جزو داوران اولیه بود که در بررسی آثار کمک می کرد. اختتامیه جایزه که برگزار شد، خیلی دیر به مراسم رسید. پکر بود. احوالش را که گرفتم مردد بود. ذهنش جای دیگری بود…
دیگر ندیدمش. فقط خبرش را داشتم و حاشیه های نمایشگاه که…
تمام زندگی اش درگیر ادبیات بود و حاشیه هاش. این طور آدم هایی دیگر کم پیدا می شوند. بابک اباذری یکی از آن ها بود…

امیدوارم هر جا هست آرام باشد…