رفتن به بالا
  • دوشنبه - 11 فروردین 1393 - 09:38
  • کد خبر : ۳۲۶۴
  • چاپ خبر : « “تو” تک تک مخاطبان من است» / سیده فاطمه موسوی

« “تو” تک تک مخاطبان من است» / سیده فاطمه موسوی

 مجموعه ی « “تو” تک تک مخاطبان من است»  اولین مجموعه اشعار فاطمه موسوی است که شامل اشعار سپید و کلاسیک او از سال ۱۳۸۵تا ۱۳۹۱ می باشد.

این کتاب توسط نشر روزگار در اسفند ماه ۱۳۹۲ منتشر شده است.

 

دو شعر از این مجموعه:

شکن‌جِ

 

اجازه بدهید

اول همین سطر

گودالی حفر کنم

و زیر واژه‌ها زنده به گورش کنم

که این حس شاعرانه

دست از شکنجه بر نمی‌دارد

شکن

جِ

حالت زلفیست

در رقص عربی

جهالت چشمیست

در عشوه می‌تند

و کلاغی که روی معصوم‌ترین شاخه تاب می‌خورد

تکرر دریچه‌هایی ست

که ظلمت را

به روشنای اندیشه‌ام می‌تابانند

هالو

به جایی برنمی‌خورد اگر معشوقه

قابله‌ی همه‌ی شعرهای جهان باشد

باشد

تو از یأس تنومند شده‌ای

و درد در ریشه‌هات گریسته

که تلخ

بار

بسته‌ای

آغوشت را

از ریشه بکن

تا طرحی از آفتاب پنجه‌هام

در راه راهِ پیرهنت پیاده کنم

باشد که راه بیفتی

توی چشم‌های من

جاده‌ای، که درست از ایستگاه آخر متولّد شده

تا تو

در دویدن باشی و من

اول همه‌ی سطرهام

آغوش حفر کنم.

 

 

“حادثه ی گیس”

 

حلقه  در  حادثه ی گیس  بریدن  دارد

باغ  در مردمک  خیسِ تو دیدن  دارد

 

سینه را چاک بده از شب تن بیرون شو

راز من  باشم  و  تو، پرده  دریدن  دارد

 

بسکه  در مزرعه ی فلسفه  سرگردانی

گندم  از زاویه ی  چشم  تو چیدن  دارد

 

نی بزن واژه دفِ قافیه تند است امشب

شعرِ  از  نی لبکِ  درد… شنیدن  دارد

 

لوله کن غم غزلِ  لایِ  دو انگشتم  را

پُک بزن  هر  نفسِ رنج  کشیدن  دارد

Image(2454)

 مجموعه ی « “تو” تک تک مخاطبان من است»  اولین مجموعه اشعار فاطمه موسوی است که شامل اشعار سپید و کلاسیک او از سال ۱۳۸۵تا ۱۳۹۱ می باشد.

این کتاب توسط نشر روزگار در اسفند ماه ۱۳۹۲ منتشر شده است.

 

دو شعر از این مجموعه:

شکن‌جِ

 

اجازه بدهید

اول همین سطر

گودالی حفر کنم

و زیر واژه‌ها زنده به گورش کنم

که این حس شاعرانه

دست از شکنجه بر نمی‌دارد

شکن

جِ

حالت زلفیست

در رقص عربی

جهالت چشمیست

در عشوه می‌تند

و کلاغی که روی معصوم‌ترین شاخه تاب می‌خورد

تکرر دریچه‌هایی ست

که ظلمت را

به روشنای اندیشه‌ام می‌تابانند

هالو

به جایی برنمی‌خورد اگر معشوقه

قابله‌ی همه‌ی شعرهای جهان باشد

باشد

تو از یأس تنومند شده‌ای

و درد در ریشه‌هات گریسته

که تلخ

بار

بسته‌ای

آغوشت را

از ریشه بکن

تا طرحی از آفتاب پنجه‌هام

در راه راهِ پیرهنت پیاده کنم

باشد که راه بیفتی

توی چشم‌های من

جاده‌ای، که درست از ایستگاه آخر متولّد شده

تا تو

در دویدن باشی و من

اول همه‌ی سطرهام

آغوش حفر کنم.

 

 

“حادثه ی گیس”

 

حلقه  در  حادثه ی گیس  بریدن  دارد

باغ  در مردمک  خیسِ تو دیدن  دارد

 

سینه را چاک بده از شب تن بیرون شو

راز من  باشم  و  تو، پرده  دریدن  دارد

 

بسکه  در مزرعه ی فلسفه  سرگردانی

گندم  از زاویه ی  چشم  تو چیدن  دارد

 

نی بزن واژه دفِ قافیه تند است امشب

شعرِ  از  نی لبکِ  درد… شنیدن  دارد

 

لوله کن غم غزلِ  لایِ  دو انگشتم  را

پُک بزن  هر  نفسِ رنج  کشیدن  دارد

Image(2454)

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه