مارتین موزِباخ، نویسنده و جستارنویس آلمانی و برنده جایزه ادبی جورج بوخنر آلمان که جایزه معتبر ادبی این کشور است، سهشنبه، ۱۹ بهمن میهمان مرکز فرهنگی شهر کتاب بود.
موزباخ در ابتدا داستان «طبیعت بیجان» را به زبان آلمانی برای حاضران خواند. پس از پایان داستان، علی عبدالهی ترجمه فارسی آن را خواند.
موزباخ درباره چهرههای ماندگار ادبیات معاصر آلمان گفت: ما نوعی از ادبیات بعد از جنگ را در آلمان داشتیم که در دیگر کشورها مشابهی نداشت. در آلمان بعد از جنگ گروه ۴۷ درست شد که در این گروه نویسندگان، شاعران، روزنامهنگاران و منتقدان سرشناسی حضور داشتند. اینها در کنار هم با نظم و جدیت کار میکردند. هاینریش بل، گونتر گراس، اریش فرید و پتر هانتکه در این گروه عضو بودند. باخمان، منتقد بزرگ آلمانی نیز در این گروه رشد کرد. بر این گروه نقدهایی هم شده؛ ازجمله اینکه اینها نه لیبرال بودند و نه کمونیست، بلکه سوسیال دموکرات بودند و مرز خود را با سنتهای قدیم مشخص نکرده بودند، ضمن اینکه با آوانگاردها هم فاصله داشتند. منتقدان، اینها را به سانتیمانتالیسم هم متهم کردهاند. گروه ۴۷ بیشتر دنبال هدفهای تربیتی بود. در شرق آلمان هم ادبیاتی محافظهکار تولید میشد که بیش از دهه ۵۰ دوام نیاورد و نویسندگان کمی در آن پا به عرصه گذاشتند. پاتریک زوسکیند در ۱۹۸۲، با منتشر کردن کتابی به نام «عطر»، طومار گروه ۴۷ را در هم پیچید. کتاب او اثری بود خوشخوان، سرشار از تخیل و سرگرمکننده. کتاب، قاعده گروه ۴۷ را زیر پا گذاشت. سپس گروهی آمدند که پیشرو بودند و موضوع اصلی کارشان زبان بود. بازیهای زبانی و تولید اثر در زبان از ویژگیهای اینها بود. پتر هانتکه زبانی باشکوه و مذهبی داشت و بوتو اشتراوس زبانی تلخ و مالیخولیایی. این دو شباهتهایی هم به هم داشتند؛ زیرا هر دو در نثرنویسی موفق بودند و توانسته بودند صحنههای نمایش را اشغال کنند. یکی دیگر از گونههای نوشتاری، نوشتن درباره کودکی بود. از ۱۹۸۰ بدین سو نیز ادبیات سیاسی رو به افول گذاشت و کمرنگتر شد و جایگاه خود را از دست داد. البته شاید کسانی مخالفت رادیکال علیه جهان را ادبیات سیاسی بنامند، اما به نظر من چنان متنهایی را نمیتوان ادبیات سیاسی قلمداد کرد.