دو شعر از فاطيما فاطري (کارگاه)

دو شعر از فاطيما فاطري (کارگاه)

شعر اول

زندگي را تا زده ام
گذاشته ام در چمداني
كه همين ديروز رمزها يش فراموشي گرفتند
قدم مي زنم مسيرخيابان را
ايستگاه اخر در انتظارست
تاخالي كند د رونم را
كه بوي” تهوع ” سارتر مي دهد

شعر دوم

ماحتي يك نفر نمي شويم
در سايه هامان
هزارنفرمي شويم درحرف هايمان
تهديد مي كنيم
سمت هم اسلحه مي كشيم
دست اخر
جسدي مي گذاريم
به نام هوس

اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید