رفتن به بالا
  • سه شنبه - 17 تیر 1393 - 13:16
  • کد خبر : ۳۶۱۷
  • چاپ خبر : دو شعر از مینو سلیمی

دو شعر از مینو سلیمی

دو شعر از مینو سلیمی

 

ما را برای وداع آفریده بودند…

دستی فریبنده

که از گرماگرم دو تن

بیرون آورده می شد

و عریان می کرد التماس جان را،

به ماندن.

سکوت سنگین اشارت های دو چشم،

و کس را دیگر

یارای سخن نیست…

بیم آنم می رود،

خیال دیدارت

گندمزاری گردد سبز

و دستی که برای وداع در دستم دادی

این­جا بی نهایت دشت را

بدراند و ریشه­ی تو را

در خاک بگستراند…

 

۲

 

ماهتاب از دریچه­ی زندان،

تنها یقین آزادی بود

لیک ما را در سیاهی

فرصت گریز دادند،

به هرسو که می رفتیم

زندان به ما بازمی گشت…

دو شعر از مینو سلیمی

 

ما را برای وداع آفریده بودند…

دستی فریبنده

که از گرماگرم دو تن

بیرون آورده می شد

و عریان می کرد التماس جان را،

به ماندن.

سکوت سنگین اشارت های دو چشم،

و کس را دیگر

یارای سخن نیست…

بیم آنم می رود،

خیال دیدارت

گندمزاری گردد سبز

و دستی که برای وداع در دستم دادی

این­جا بی نهایت دشت را

بدراند و ریشه­ی تو را

در خاک بگستراند…

 

۲

 

ماهتاب از دریچه­ی زندان،

تنها یقین آزادی بود

لیک ما را در سیاهی

فرصت گریز دادند،

به هرسو که می رفتیم

زندان به ما بازمی گشت…

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه