رفتن به بالا
  • چهارشنبه - 9 مرداد 1392 - 08:37
  • کد خبر : ۱۹۶۱
  • چاپ خبر : دو شعر از هانیه السادات نجفی

دو شعر از هانیه السادات نجفی

 

شعر اول:

 

می سرایم غزلی

تا جهانی اش کنم رنگ چشمانت را

هیچکس سیاهِ براق ندیده جایی

اگر هم فرضِ محال

در سیاهِ شبِ تار

به درخشندگیِ چشمِ تو چیزی یافت شد

بی گمان نگاهِ تو

افتاده ست به آن

انعکاسِ آن نگاهِ گیرا

حال بازتاب شده ست

 

شعر دوم:

ویرگول

علامت مکث است

در خودش جمع شده

مثل من

که هروقت میبینمت

مکث می کنم

از خجالت

مچاله می شوم

یک مکث بی انتها

که برق چشمانت باعث آن است

 

 

 

شعر اول:

 

می سرایم غزلی

تا جهانی اش کنم رنگ چشمانت را

هیچکس سیاهِ براق ندیده جایی

اگر هم فرضِ محال

در سیاهِ شبِ تار

به درخشندگیِ چشمِ تو چیزی یافت شد

بی گمان نگاهِ تو

افتاده ست به آن

انعکاسِ آن نگاهِ گیرا

حال بازتاب شده ست

 

شعر دوم:

ویرگول

علامت مکث است

در خودش جمع شده

مثل من

که هروقت میبینمت

مکث می کنم

از خجالت

مچاله می شوم

یک مکث بی انتها

که برق چشمانت باعث آن است

 

 

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه