رفتن به بالا
  • سه شنبه - 22 مهر 1393 - 08:21
  • کد خبر : ۳۸۶۵
  • چاپ خبر : سه شعر از زلما بهادر

سه شعر از زلما بهادر

 سه شعر از زلما بهادر

پیشخوان دکه

 

در گوشه ی نازکی از جهان

درختی بی ثمر

جنازه ی آویزان پرنده ای را

به اورژانس رسانده

و با شنیدن اخبار مرگ

در اقدامی غیر منتظره

خودسوزی کرده است…

صفحه ی حوادث امروز

سیاه تر از همیشه بر پیشخوان دکه

ضمیمه می شود

آگهی های استخدام

در جیب های خط خطی

باد کرده اند

و باد موسمی در گوش های شهر

عربده می کشد

لالایی مادر رو به خاموشی است

و کودکی که زیر آوار خواب رفته

خاک می خورد

تیترهای رنگارنگ نوشته اند:

امروز هم مثل فردا

یعنی گذشته،هرگز نگذشته

و صفحه ی آخر

تمام عمر را بر خود می لرزد

حلزون پیر که در توده ای از چسب

عکس گرفته است.

                                

 

گلوی فنجان

 

طالع زن

 آن شبی به کام خشک قالی فرو ریخت 

که قهوه

در گلوی فنجان شکست.

                              

خواب تپانچه

 

تپانچه خواب دوئل با پلنگ را می دید

و ماشه ی دلتنگ

بر گُرده ی گوزنی دور

مرثیه می سرود

شکار خانه گی

در قاب عکس من

گلوله ی نسل ها را

واکسینه کرده بود.

                       

 سه شعر از زلما بهادر

پیشخوان دکه

 

در گوشه ی نازکی از جهان

درختی بی ثمر

جنازه ی آویزان پرنده ای را

به اورژانس رسانده

و با شنیدن اخبار مرگ

در اقدامی غیر منتظره

خودسوزی کرده است…

صفحه ی حوادث امروز

سیاه تر از همیشه بر پیشخوان دکه

ضمیمه می شود

آگهی های استخدام

در جیب های خط خطی

باد کرده اند

و باد موسمی در گوش های شهر

عربده می کشد

لالایی مادر رو به خاموشی است

و کودکی که زیر آوار خواب رفته

خاک می خورد

تیترهای رنگارنگ نوشته اند:

امروز هم مثل فردا

یعنی گذشته،هرگز نگذشته

و صفحه ی آخر

تمام عمر را بر خود می لرزد

حلزون پیر که در توده ای از چسب

عکس گرفته است.

                                

 

گلوی فنجان

 

طالع زن

 آن شبی به کام خشک قالی فرو ریخت 

که قهوه

در گلوی فنجان شکست.

                              

خواب تپانچه

 

تپانچه خواب دوئل با پلنگ را می دید

و ماشه ی دلتنگ

بر گُرده ی گوزنی دور

مرثیه می سرود

شکار خانه گی

در قاب عکس من

گلوله ی نسل ها را

واکسینه کرده بود.

                       

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه


۴ دیدگاه برای “سه شعر از زلما بهادر”

  • فتی معطوفی(م کیوان) says:

    بااحترام- کارسوم ارایه شده رابا دقت بیشتری خواندم. چهارجمله اخرهمین این کاررا بارها دیدم؛ و”کمی”دورشده ازقطعه کامل آن می یافتم(؟!) بازنیز برخواهم گشت ومفاهیم را دنبال خواهم نمود تاببینم معادله متصل معانی رامی توانم بیابم! با پوزش ازطرح این معادله ونهایت اعلام زیبایی این کار نو- م کیوان

  • تشکر احمد جان. ببخشید یک کلمه از شعر دوم جا مانده ممنون می شویم اگر شما زحمت آن را بکشید. کلمه ی “وقتی” در سطر: وقتی که قهوه در گلوی فنجان شکست. با ارادت

  • با معذرت. احمد جان یک اشتباه پیش آمده بود ظاهرا همین گونه که هست درست است. ببخشید برادر. سپاس

  • فتی معطوفی(م کیوان) says:

    با سلام واحترام- این کار زیبارا دوبار خواندم. روز و روزگار سپیدی برای شما ارزو می کنم. م کیوان