رفتن به بالا
  • دوشنبه - 16 مرداد 1391 - 11:37
  • کد خبر : ۵۹۷
  • چاپ خبر : شعری از  عبدالله پشیو (ترجمه ماجد نقشبندی)

شعری از عبدالله پشیو (ترجمه ماجد نقشبندی)

 دکتر عبدالله پشیو (به کوردی: په‌شێۆ) در سال ۱۹۴۶ در شهر کوچک بیرکوت از توابع استان اربیل کردستان عراق پا به دنیایی گذاشت که بعدها در شعرهایش آن را مکان رنج، بی عدالتی و جرم عنوان کرد. پشیو دوران ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. تا دهه‌ی ۱۹۷۰ در کشورهای روسیه، لیبی و سویس زندگی را به دور از وطن سپری کرد. او درجه‌ی دکترای خود را در رشته‌ی زبان و ادبیات کردی از دانشگاه مسکو دریافت کرد.
اگر بخواهیم چهار رکن اساسی برای شعر معاصر کردی تعیین کنیم؛ بی گمان نام عبدالله پشیو یکی از چهار چهره‌ی شعری کردها است که در کنار نام‌های دیگری همچون: شیرکو بیکس، لطیف هلمت و رفیق صابر، بر پیشانی شعر معاصر کردی می‌درخشد و جایگاه بسیار قابل توجهی را به خود اختصاص داده و تأثیر منحصر به فرد و خاص خودش را هم بر جریان شعر کردی و حتی جریانات سیاسی و اجتماعی کردستان گذاشته است.

شعر :

پرچ

جار و بار … پرچت

به‌ تاوێک باران، به‌ ڕه‌شه‌بایێ

وا تێک ده‌چڕژێ،

وا ئاڵۆز ده‌بێ،

ده‌ڵێم : تا ماۆه‌…ئیتر دانایێ…

که‌ چی ئێواران که‌ هه‌ر من و تۆین،

به‌ چاۆلێکنانێ هه‌ڵده‌ڕژێ و دادێ،

دیسان، وه‌ک جاران، دابین ده‌بێت و

له‌ به‌ری ده‌ست و هه‌ناسه‌م ڕادێ.

زریان بۆ زریان،

تۆفان بۆ تۆفان به‌ جێ ده‌هێڵێ و

هه‌تا به‌یانی

نوقمی شه‌پۆلی به‌رامه‌ێ مۆرد و کنێرم ده‌کا

دانی پیا ده‌نێم:

هه‌رچی ده‌زانم له‌ فه‌لسه‌فه‌ێ ژین،

ئه‌ۆ فێرم ده‌کا!

ترجمه:

زلف

گه گاهی … زلفت
به بارانَکی، به باد ِ دَبور
چنان پریشان
وآشفته گردد
که می پندارم: نمی آرامد هرگزاهرگز

عصرگاه اما، که منم، و تو
به پلک زدنی، [بر شانه هایت] فرو ریزد و
دوباره چون قبل، آرامش گیرد
و رام می شود، به پیش ِ دستم،  پیش ِ نفسم.

باد را به باد
توفان به توفان، واگذارد و
تا سپیده دم
غرقم می کند
در موج ِ خوش ِ نکهت ِ آس و شمیم  ِ کُنُدر

دانه ای از آن مزه می کنم:
از زندگی و از فلسفه اش
آنچه را باید،
می آموزدم!

مترجم:

ماجد نقشبندی

 ۱۳۵۲ /سنندج

 مهندسی کامپیوتر/ دانشگاه صنعتی شریف

 دکتر عبدالله پشیو (به کوردی: په‌شێۆ) در سال ۱۹۴۶ در شهر کوچک بیرکوت از توابع استان اربیل کردستان عراق پا به دنیایی گذاشت که بعدها در شعرهایش آن را مکان رنج، بی عدالتی و جرم عنوان کرد. پشیو دوران ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. تا دهه‌ی ۱۹۷۰ در کشورهای روسیه، لیبی و سویس زندگی را به دور از وطن سپری کرد. او درجه‌ی دکترای خود را در رشته‌ی زبان و ادبیات کردی از دانشگاه مسکو دریافت کرد.
اگر بخواهیم چهار رکن اساسی برای شعر معاصر کردی تعیین کنیم؛ بی گمان نام عبدالله پشیو یکی از چهار چهره‌ی شعری کردها است که در کنار نام‌های دیگری همچون: شیرکو بیکس، لطیف هلمت و رفیق صابر، بر پیشانی شعر معاصر کردی می‌درخشد و جایگاه بسیار قابل توجهی را به خود اختصاص داده و تأثیر منحصر به فرد و خاص خودش را هم بر جریان شعر کردی و حتی جریانات سیاسی و اجتماعی کردستان گذاشته است.

شعر :

پرچ

جار و بار … پرچت

به‌ تاوێک باران، به‌ ڕه‌شه‌بایێ

وا تێک ده‌چڕژێ،

وا ئاڵۆز ده‌بێ،

ده‌ڵێم : تا ماۆه‌…ئیتر دانایێ…

که‌ چی ئێواران که‌ هه‌ر من و تۆین،

به‌ چاۆلێکنانێ هه‌ڵده‌ڕژێ و دادێ،

دیسان، وه‌ک جاران، دابین ده‌بێت و

له‌ به‌ری ده‌ست و هه‌ناسه‌م ڕادێ.

زریان بۆ زریان،

تۆفان بۆ تۆفان به‌ جێ ده‌هێڵێ و

هه‌تا به‌یانی

نوقمی شه‌پۆلی به‌رامه‌ێ مۆرد و کنێرم ده‌کا

دانی پیا ده‌نێم:

هه‌رچی ده‌زانم له‌ فه‌لسه‌فه‌ێ ژین،

ئه‌ۆ فێرم ده‌کا!

ترجمه:

زلف

گه گاهی … زلفت
به بارانَکی، به باد ِ دَبور
چنان پریشان
وآشفته گردد
که می پندارم: نمی آرامد هرگزاهرگز

عصرگاه اما، که منم، و تو
به پلک زدنی، [بر شانه هایت] فرو ریزد و
دوباره چون قبل، آرامش گیرد
و رام می شود، به پیش ِ دستم،  پیش ِ نفسم.

باد را به باد
توفان به توفان، واگذارد و
تا سپیده دم
غرقم می کند
در موج ِ خوش ِ نکهت ِ آس و شمیم  ِ کُنُدر

دانه ای از آن مزه می کنم:
از زندگی و از فلسفه اش
آنچه را باید،
می آموزدم!

مترجم:

ماجد نقشبندی

 ۱۳۵۲ /سنندج

 مهندسی کامپیوتر/ دانشگاه صنعتی شریف

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه


۱۰ دیدگاه برای “شعری از عبدالله پشیو (ترجمه ماجد نقشبندی)”

  • ترجمه بسیار روان و زیبایی بود مرسی

  • باسلام وتشکربابت ترجمه زیبایتان امادونکته وجودداردکه حیفم آمدبه آن اشاره نکنم.۱-ئیتر دانایێ:به معنای خم نشدن وتسلیم نشدن است.درواقع درختی رابه تصویرمی کشدکه دربرابرهیاهوی بادتسلیم نمی شود.امادربرابرچشم برهم زدنی سرش خم می گردد.۲-دانی پیا ده‌نێم:به معنای اعتراف کردن است.که معنای آن بسیارمتفاوت ازدانه ای ازآن مزه میکنم.منظورشاعراین است.اعتراف می کنم هرآنچه که ازفلسفه چگونه زیستن رامیدانم ازاوآموخته ام.

    • ماجد نقشبندی says:

      سرکار خانم آرزو
      ممنون از نکته سنجی شما و یادآوریتان. در مورد اول، به دلیل این که می خواستم وزن شعر تا حدودی حفظ شود، محدودیتهایی در استفاده از کلمات داشتم. در مورد دوم اما کاملاً حق با شماست، من معنی را ندانسته، ترجمه کرده ام. سعی می کنم به بهترین شکل اصلاح کنم.

  • رزكار جبارى says:

    دان پیانان=اعتراف کردن (این مصدرشه)…آقاى نقشبندى میتونن تصحیح کنن

  • ماجد نقشبندی says:

    با تشکر از دوستانی که واژه ای جدید را به من آموختند و ترجمه را با دقت خوانده اند، بند آخر شعر باید به صورت زیر تصحیح شود:

    “اذعان می کنم:
    از زندگی و
    از فلسفه اش
    آنچه را باید،
    می آموزدم!”

  • با سلام و آرزوی توفیق
    در جواب آرزو خانم:
    داهینان به معنی شانه کردن موی سر است. یعنی موهایت آنقد ردرهم می پیچد که شانه نمی شود. تعبیر جناب علیه بسیار زیبا بود اما به نظر بنده همین منظور سطحی مد نظر بوده