رفتن به بالا
  • چهارشنبه - 14 مهر 1395 - 11:45
  • کد خبر : ۵۸۵۸
  • چاپ خبر : فوتوشعر شماره ۸/ احمد بیرانوند

فوتوشعر شماره ۸/ احمد بیرانوند

فوتوشعر شماره ۸[۱]

متن و شعر: احمد بیرانوند

عکس از: مریم احسانی

سوژۀ غایب

به مریم گفتم: سوژه مرکز عکس است؟

یعنی در کادر، در چارچوب ما به دنبال تمام حرف هستیم؟ قاب عکس، قاب حرف می­شود؟ آیا در سوال، سهمی از جواب نیست؟! این که همه چیز محدود است به خودش، بر من پوشیده نیست اما آیا بر خود سوژه هم، سوژه بودنش پوشیده نیست؟!

من با سوژه حرفی در قاب ندارم؛ هنر من بیرون قاب است که بیننده خارج از متن تصویر، خواننده می­ شود  آنچه را با او پیش از این ناخونده گذاشته بودم. سوژه در عکس من نیست؛ در ذهن است میان دو فاصله؛ فاصله میان چیزی که می بیند و چیزی که نمی بیند. مخاطب را می گویم که نابیناست و من با عکس برایش بینایی می بافم؛ مثل خیال.

عنوان:

 بال معذب

 

متن:

محجوبم به آنچه از من مانده­ای

تصور تو

اگر پرواز

پابندم اینجا

جایی که خاک

نشیمن خوبیست.

 

دیوار را به آسمان ببر

مرا به خاک! مرا به قاب!

حاشیه:

کسی که نیست همیشه رفته است.

همیشه،  قید نبودن!

 

نام عکس از نگاه عکاس:

مرگ

[۱] – فوتو شعر، تنها یک عنوان ترکیبی برای نمایش عکس و شعر در کنار یکدیگر نیست؛ برانگیختگی واژه هایی است که از یک عکس سرشارند و روایتی دیگرگونه و مستقل از نگاه عکاس را می سازند. دراین هم نشینی، تصویر و کلمه به درک و لمس فضایی متفاوت از خود خواهند رسید و سپس با گذار از یکدیگر به شکل نخستین خود بازخواهند گشت. با این تعریف، هر عکس در کنار عنوانی که عکاس بر آن نهاده است، با نامی متفاوت از سوی شاعر نیز دیده خواهد شد و شعر در دو بخش “متن” و “حاشیه” به آنچه که در چهار گوشه ی داخلی عکس جاری است و نادیدنی های که به بیرون از این گوشه ها گسترانیده شده اند، خواهد پرداخت.

 

فوتوشعر شماره ۸[۱]

متن و شعر: احمد بیرانوند

عکس از: مریم احسانی

سوژۀ غایب

به مریم گفتم: سوژه مرکز عکس است؟

یعنی در کادر، در چارچوب ما به دنبال تمام حرف هستیم؟ قاب عکس، قاب حرف می­شود؟ آیا در سوال، سهمی از جواب نیست؟! این که همه چیز محدود است به خودش، بر من پوشیده نیست اما آیا بر خود سوژه هم، سوژه بودنش پوشیده نیست؟!

من با سوژه حرفی در قاب ندارم؛ هنر من بیرون قاب است که بیننده خارج از متن تصویر، خواننده می­ شود  آنچه را با او پیش از این ناخونده گذاشته بودم. سوژه در عکس من نیست؛ در ذهن است میان دو فاصله؛ فاصله میان چیزی که می بیند و چیزی که نمی بیند. مخاطب را می گویم که نابیناست و من با عکس برایش بینایی می بافم؛ مثل خیال.

عنوان:

 بال معذب

 

متن:

محجوبم به آنچه از من مانده­ای

تصور تو

اگر پرواز

پابندم اینجا

جایی که خاک

نشیمن خوبیست.

 

دیوار را به آسمان ببر

مرا به خاک! مرا به قاب!

حاشیه:

کسی که نیست همیشه رفته است.

همیشه،  قید نبودن!

 

نام عکس از نگاه عکاس:

مرگ

[۱] – فوتو شعر، تنها یک عنوان ترکیبی برای نمایش عکس و شعر در کنار یکدیگر نیست؛ برانگیختگی واژه هایی است که از یک عکس سرشارند و روایتی دیگرگونه و مستقل از نگاه عکاس را می سازند. دراین هم نشینی، تصویر و کلمه به درک و لمس فضایی متفاوت از خود خواهند رسید و سپس با گذار از یکدیگر به شکل نخستین خود بازخواهند گشت. با این تعریف، هر عکس در کنار عنوانی که عکاس بر آن نهاده است، با نامی متفاوت از سوی شاعر نیز دیده خواهد شد و شعر در دو بخش “متن” و “حاشیه” به آنچه که در چهار گوشه ی داخلی عکس جاری است و نادیدنی های که به بیرون از این گوشه ها گسترانیده شده اند، خواهد پرداخت.

 

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه