رفتن به بالا
  • شنبه - 12 مهر 1393 - 12:17
  • کد خبر : ۳۸۴۱
  • چاپ خبر : نگاهی به مجموعه رودخانه ای که از ماه میگذرد سروده لیلا فرجآمی/علیرضا نوری

نگاهی به مجموعه رودخانه ای که از ماه میگذرد سروده لیلا فرجآمی/علیرضا نوری

 نگاهی به مجموعه رودخانه ای که از ماه میگذرد سروده لیلا فرجآمی

 علیرضا نوریindex

شاید مهمترین ویژگی مجموعه حفظ آدمیزاده گی زبان است ، زبانی عادی که شعر  را هم به سطح زبان کوچه و بازار  کاهش نمی دهد.. زبان ساده این مجموعه فرصت بیشتری برای حضور مخاطب در مجموعه به وجود آورده و مخاطب در فضای آرام  مجموعه قدرت همزاد پنداری و پذیرش بهتری دارد

 

انقلاب همیشه در زمستان اتفاق می افتد

چرا که برگ مخفی گاه خوبی است برای جمجمه ها

انگشتها

و صداهایی که دیگر شنیده نمیشوند

***

حرف های زیادی زده ام

راه های زیادی رفته ام

آدمها حرفهای جزیی بوده اند

که راحت فراموش میشوند

 

 

شاید در نگاه اولیه و ابتدایی به شعر های این مجموعه به ساده بودنش نظر داد  اما با خوانش چند شعر میتوان پی به  تجربه های بزرگ و جهانی  در این مجموعه و سطور این مجموعه برد . لیلا فرجامی در این مجموعه همواره به ظرفیتهای زبان در شعر توجه داشته و کمتر دیده میشود که از ساده نویسی به ساده انگاری لغزیده باشد و تا حدود زیادی توانسته مخاطب را از لایه سطحی زبان به جوهره اصلی متن بکشاند..

 

آن روز

 از دریا آمده بودم

پیامبری نبودم که به فتوایی نجاتش بدهم

یا فاحشه ای که به بوسه ای سحرش کنم

شاعر بودم

و تنها

گریه میکردم

در میآن اشباح درختان

***

ساده مینویسم

ساده بخوان:

آخرین شاعر شهرمان خودکشی کرد.

 

دستهایت را به من بده

باهم

لابلای این خطوط

خاک سپاری اش کنیم

و در این چین سطرهای است که شعر مسیرش را پیدا میکند و زندگی میپیوندد و ادامه میابد و با مخاطب خود وارد گفتگو میشود..

چه کسی می داند

چرا نیمه های شب

وقتی بی خوابی دانه دانه مان می کند

به این انارهای کال می بالیم

سرنوشتهای ترش

آخرتهای گس

وچرا هروقت گناه می کنیم

از فرشتگان الهی پاکتر میشویم؟

در مجموعه  با شعر های روبه رو هستیم که صرفا به دنبال شعر بر اساس تعرف پذیرفته شده و حاصل تفکر تاریخی از شعر نیستند ، این دست از شعر ها که بیشتر به دنبال جریانات بیشتر امروزی شعر و بیشتر از شعر در پی ایجاد و تحقق هدفهای خاص ادبی هستند. این دست از شعر ها را نمیتوان نقطه ضعف و یا قدرت برای این مجموعه دانست اما به نظر می رسد نگاه فرجامی به این دست از شعر ها باز کردن راه برای آینده شعری خود و پیرامونش باشد.. از جمله این دست شعر ها می توان از شعر آگهی استخدام در یک باغ وحش ایرانی  و  یک عدد شاعر جهت استخدام  نام برد که به علت بلندی تنها به گوشه های از آن اشاره میشود

 

روباه

 به یک روباه مرد سالار نیازمندیم

که حرفهای روشنفکرانه بزند

و از ” خارج ” آمده باشد

( ترجیحاً با دانستن فارسی شکسته بسته و لهجه ای دختر کش)

 

خوک

 

به یک خوک نیازمندیم

که تنها خوردنش حرام باشد

(جون)

شعر در جامعه امروز ما دیگر تنها مقبولیتی صرفاٌ زیباشاناسانه ندارد ، شعرا هم دیگر افراد گوشه گیر و به دور از جامعه نیستند. مجموعه   همواره به اتفاقات پیرامون زندگی و جامعه واکنش نشان می دهد  و تنها در ویژگی زیبا شناختی شعر  نمی ماند و در لایه های از سطور میتواند واکنش شاعر را به جریانات پیرامون و مورد علاقه ش دید. مجموعه همواره به پیرامونش واکنش نشان می دهد  به گونه ای که کمتر میتوان مجموعه را بیرون از جریانات اجتماعی – فرهنگی دید.

 

خواهرم زنی خندان است

گاه روی کوچه ای در حوالی امیر آباد تیر می خورد و دراز میکشد

می آیند و می برند و در بهشت زهرا دفنش می کنند

گاه زیر پلها می ایستد

لبهایش را سیاه میکند و نرخ روز را اعلام

خوهرم زنی خندان است

و همه تهران مال اوست

سراغش را میتوانی از هرکس و هرجایی بگیری

وبپرسی آخر بار چه خورده

چه گفته

چه شنیده

ودرکدام خرابه خوابیده

وچرا هروقت می آید بلند شود

دوباره

به زمین می افتد؟

 

به امید موفقیت این شاعر توانا

فروردین ۹۳

 نگاهی به مجموعه رودخانه ای که از ماه میگذرد سروده لیلا فرجآمی

 علیرضا نوریindex

شاید مهمترین ویژگی مجموعه حفظ آدمیزاده گی زبان است ، زبانی عادی که شعر  را هم به سطح زبان کوچه و بازار  کاهش نمی دهد.. زبان ساده این مجموعه فرصت بیشتری برای حضور مخاطب در مجموعه به وجود آورده و مخاطب در فضای آرام  مجموعه قدرت همزاد پنداری و پذیرش بهتری دارد

 

انقلاب همیشه در زمستان اتفاق می افتد

چرا که برگ مخفی گاه خوبی است برای جمجمه ها

انگشتها

و صداهایی که دیگر شنیده نمیشوند

***

حرف های زیادی زده ام

راه های زیادی رفته ام

آدمها حرفهای جزیی بوده اند

که راحت فراموش میشوند

 

 

شاید در نگاه اولیه و ابتدایی به شعر های این مجموعه به ساده بودنش نظر داد  اما با خوانش چند شعر میتوان پی به  تجربه های بزرگ و جهانی  در این مجموعه و سطور این مجموعه برد . لیلا فرجامی در این مجموعه همواره به ظرفیتهای زبان در شعر توجه داشته و کمتر دیده میشود که از ساده نویسی به ساده انگاری لغزیده باشد و تا حدود زیادی توانسته مخاطب را از لایه سطحی زبان به جوهره اصلی متن بکشاند..

 

آن روز

 از دریا آمده بودم

پیامبری نبودم که به فتوایی نجاتش بدهم

یا فاحشه ای که به بوسه ای سحرش کنم

شاعر بودم

و تنها

گریه میکردم

در میآن اشباح درختان

***

ساده مینویسم

ساده بخوان:

آخرین شاعر شهرمان خودکشی کرد.

 

دستهایت را به من بده

باهم

لابلای این خطوط

خاک سپاری اش کنیم

و در این چین سطرهای است که شعر مسیرش را پیدا میکند و زندگی میپیوندد و ادامه میابد و با مخاطب خود وارد گفتگو میشود..

چه کسی می داند

چرا نیمه های شب

وقتی بی خوابی دانه دانه مان می کند

به این انارهای کال می بالیم

سرنوشتهای ترش

آخرتهای گس

وچرا هروقت گناه می کنیم

از فرشتگان الهی پاکتر میشویم؟

در مجموعه  با شعر های روبه رو هستیم که صرفا به دنبال شعر بر اساس تعرف پذیرفته شده و حاصل تفکر تاریخی از شعر نیستند ، این دست از شعر ها که بیشتر به دنبال جریانات بیشتر امروزی شعر و بیشتر از شعر در پی ایجاد و تحقق هدفهای خاص ادبی هستند. این دست از شعر ها را نمیتوان نقطه ضعف و یا قدرت برای این مجموعه دانست اما به نظر می رسد نگاه فرجامی به این دست از شعر ها باز کردن راه برای آینده شعری خود و پیرامونش باشد.. از جمله این دست شعر ها می توان از شعر آگهی استخدام در یک باغ وحش ایرانی  و  یک عدد شاعر جهت استخدام  نام برد که به علت بلندی تنها به گوشه های از آن اشاره میشود

 

روباه

 به یک روباه مرد سالار نیازمندیم

که حرفهای روشنفکرانه بزند

و از ” خارج ” آمده باشد

( ترجیحاً با دانستن فارسی شکسته بسته و لهجه ای دختر کش)

 

خوک

 

به یک خوک نیازمندیم

که تنها خوردنش حرام باشد

(جون)

شعر در جامعه امروز ما دیگر تنها مقبولیتی صرفاٌ زیباشاناسانه ندارد ، شعرا هم دیگر افراد گوشه گیر و به دور از جامعه نیستند. مجموعه   همواره به اتفاقات پیرامون زندگی و جامعه واکنش نشان می دهد  و تنها در ویژگی زیبا شناختی شعر  نمی ماند و در لایه های از سطور میتواند واکنش شاعر را به جریانات پیرامون و مورد علاقه ش دید. مجموعه همواره به پیرامونش واکنش نشان می دهد  به گونه ای که کمتر میتوان مجموعه را بیرون از جریانات اجتماعی – فرهنگی دید.

 

خواهرم زنی خندان است

گاه روی کوچه ای در حوالی امیر آباد تیر می خورد و دراز میکشد

می آیند و می برند و در بهشت زهرا دفنش می کنند

گاه زیر پلها می ایستد

لبهایش را سیاه میکند و نرخ روز را اعلام

خوهرم زنی خندان است

و همه تهران مال اوست

سراغش را میتوانی از هرکس و هرجایی بگیری

وبپرسی آخر بار چه خورده

چه گفته

چه شنیده

ودرکدام خرابه خوابیده

وچرا هروقت می آید بلند شود

دوباره

به زمین می افتد؟

 

به امید موفقیت این شاعر توانا

فروردین ۹۳

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه